جامعه پویا -سریال آتش در گلستان داستان زندگی مرضیه حدیدچی (طاهره دباغ ) است که تمی درام و بیوگرافی دارد.
سریال آتش در گلستان زندگی طاهره دباغ یکی از فرماندهان دوران نقلاب را به تصویر کشیده است و بازیگران مشهوری در این سریال بازی می کنند.
همیشه وقتی صحبت از انقلاب و دفاعمقدس و هر رویداد تاریخی دیگری به میان میآید، قهرمانهایی را در قاب تصویر میبینیم و قصههایی را میشنویم که عموما درباره مردان هستند و زنان همواره در حاشیه قرار میگیرند. در صورتی که در طول تاریخ زنانی هم بودند که دوشادوش مردان با شجاعت و جسارت و اقتدار در مقابل دشمنان ایستادگی کردند. گرچه در تلویزیون سریالهایی که محوریت آنان را زنان تشکیل بدهند ساخته و پخش شده اما درباره حضور و تاثیر آنان در رویداد مهمی چون پیروزی انقلاب کمتر اثری ساخته شدهاست. پرویز شیخ طادی، کارگردانی که آخرین اثرش در تلویزیون مجموعه «بانوی سردار» با محوریت بیبی مریم بود، باز هم سراغ زنان قهرمانی رفته که این بار در دوران انقلاب حماسه آفریدند.

سریال آتش در گلستان چند قسمت است
سریال «آتش در گلستان» با نام قبلی «خداحافظ مادر» به تهیهکنندگی سیدحامد حسینی که همچنان در مرحله تصویربرداری است و در ۲۰ قسمت تولید میشود و قرار است بهزودی از یکی از شبکههای سیما روی آنتن برود. سریالی که بخشی از آن مربوط به زندگی مرضیه حدیدچی (طاهره دباغ) است.
پرویز شیخ طادی نویسنده این سریال درباره تجربه نگارش و ساخت این مجموعه میگوید: مجموعه «آتش در گلستان» که با نام «خداحافظ مادر» مطرح شده، داستانی است اقتباسی از یک مقطع از زندگی یک بانوی برجسته ایرانی بهنام مرضیه حدیدچی و یک دختر کرد مستقل و باهوش بهنام روناک. هردو آنان سرنوشت بسیار پر حادثه و فراز و فرودی داشتند. مرضیه حدیدچی از کودکی برای باسواد شدن از موانع جدی عبور کرده تا مبارزه با فقر و فساد حکومت وقت و دستگیری و زندان و شکنجه خودش و دخترش تا فرار از بیمارستان شهربانی و رفتن به خارج از کشور تا آموختن فنون جنگهای چریکی، از ایشان یک زن باتجربه ساخت. پس از انقلاب به کشور برمیگردد و بهدلیل کمبود نیروی متخصص در امور نظامی با حکم امام خمینی و سپاه به فرماندهی سپاه یکی از مناطق حساس غرب کشور منصوب میشود. ایشان اولین فرمانده زن نظامی کشور است و اولین سفیر زن که دور میز مذاکره با ابرقدرت شرق حضور مییابد و با گورباچف هم صحبت میشود. دو دوره هم بهعنوان نماینده همدان توسط مردم انتخاب میشود. وی ادامه میدهد: داستان مجموعه آتش در گلستان بخشی از حقایق حوادث رخ داده در کردستان سال ۱۳۵۸ است که نقش آن را خانم مرجان قمری بهخوبی ایفا کردهاست و نقش مهم و حیاتی داستان دختری است به نام روناک. این دختر کرد خودساخته سالها روی پای خود ایستاده پای مردی میایستد که لایق اوست. نقش آن را خانم پانتهآ سیروس بازی کرده. خانم سیروس در زندگی شخصی خود نمادی از خودساختگی، صداقت، شرافت، سواد و هوش است. یک مدل موفق امروزی و در دسترس. الگوهای بسیاری در حوزه پزشکی و دانشگاهی و حوزوی داریم، دانشمندانی بزرگ، ریاضیدانان برجسته که زندگی خودشان را در رقابت با مردان به بیراهه نبردند. مادران نادیده و کم دیدهشده که عزیزانشان را فدای حفظ خانه ملت، فدای کشور و فدای دین و باورها و ارزشهای اخلاقی و الهی کردند. مادران و زنانی که جوانی و میانسالی و کهنسالی را در تنهایی پای فرزندانیتیم گذاشتند. در مجموع از نقش و جایگاه زنان در جامعه صحبت بسیار است اما آثار نمایشی و هنری که درخور جامعه زنان کشور باشد کافی نیست. این کارگردان درباره نقش زنان توضیح میدهد: نگاه دانشمحور و واقعبینانه به نقش و توان زنان در اداره خانواده و جامعه در آثار داستانی کمتر دیده میشود. این خلأ را شبکههای فارسی زبان با آثار غیربومی و گاه جهتدار پر کردهاند، آثاری که زنان بیشتر نقش غیر از مادری را بهعهده دارند. تولید و تربیت انسان نوعی اضافهکاری و ظلم طبیعت محسوب شده. نقش جامعهسازی مردود شده و محدود به مشاغل مردانه گردیده، نوعی رقابت جنسی، شغلی و جسمی. حتی آزادیهای مطرح شده نیز از جنس آزادیهای نامردانه است. نوعی رقابت در بد بودن یا رقابت در خوب بودن از جنس مردانه تا حدی که گاهی تصور میشود زنان، داشتن رحم را نوعی خطای خلقت در تکامل بشر میپندارند. تولید نسل از ازل ظلم بوده، دستگاههای تبلیغاتی و صنعتی تولید آثار نمایشی بینالمللی نقش مادری و تربیت و جامعهداری را به ضدارزش بدل ساختند. وفاداری را یکطرفه و ستم به زنان معرفی میکنند. بیوفایی و تنوعطلبی جنسی را حق طبیعی زنان مطرح میکنند. حقی نامشروع که قرنها مردان از زنان غصب کرده بودهاند. شیخطادی بیان میکند: معیارهای سنجش و میزان وسعت و دامنه فعالیتها نیز براساس محیط و مساحت فعالیتهای مردانه تعیین میشود مانند این است از فردا مردان ملاک قدرت بدنی را عضلات یک اسب قرار دهند و برای رسیدن به آن مدام با آنان کورس بگذارند و بازنده دائم میدان شوند. اگر از نقش و جایگاه زنان تعریف دانشمحوری صورت نگیرد صنعت سودمحور تلویزیون و سینمای سودمحور جهانی آن را براساس منافع اقتصادی و سیاسی خود تعریف میکند. در مجموعه آتش در گلستان به نقش زنان در ساختن جامعه و توان آنان در حل مشکلات در شرایط بحرانی و فریادرسی میپردازد. تواناییای که نقش مادری را در اندازه یک ملت وسعت میبخشد. چتر رأفت و مهر مادریاش میتواند بیش از خانواده را دربرگیرد اما با همان قدرت و خصلتهای استثنایی زنان. من با همکاری خانم سیروس به نوبه خودمان و تا حد امکان و توان تلاش کردیم از الگوهای واقعی جامعه زنان بهره ببریم. الگوهایی که نهتنها برای جامعه زنان بلکه برای جامعه مردان هم الگوی شجاعت و ازخودگذشتگی و پرهیزکاری هستند. الگوی استقامت و پشتکار، الگوی وفاداری و نجابت، شرافت و وطندوستی، تاریخ ملل بهویژه ایران عزیز مملو حوادث تاریخی و تجربه و عبرت است. زندگی بدون گذشته تاریکی است.

مرجان قمری از بازی در نقش طاهره دباغ میگوید: نقش بسیار پرچالشی بود
شما بیشتر از اینکه در تلویزیون فعال باشید، در سینما و تئاتر فعالتر هستید. با توجه به گستردگی مخاطبان تلویزیون دلیل کمکاریتان چیست؟
واقعیت این است که برای بازی در سریالهای تلویزیونی نقشهای چالشبرانگیز خیلی برایم مهم است. یعنی با نقشهای ساده خیلی ارتباط برقرار نمیکنم و با آنها موافق نیستم. وقتی هم فیلمنامه را میخوانم دنبال این هستم ببینم این نقش چه چالشی را برای من به همراه میآورد و من را مجبور میکند بهخاطر آن چه کارهایی را یاد بگیرم. به همین دلیل در انتخاب نقش در سریالهای تلویزیونی حساسیت دارم.
بنابراین فیلمنامه و نقشی که در این سریال بازی کردید قطعا برایتان چالشهایی را به همراه داشته که پذیرفتید؟
دقیقا. وقتی فیلمنامه را خواندم و با چنین شخصیتی مواجه و آشنا شدم، به این نتیجه رسیدم که این شخصیت عجیبی دارد و این خیلی برای من جالب بود. چون خیلی از ساختارهای خودم را در بازیگری باید میشکستم. ضمن اینکه ما خیلی در سریالها یا فیلمهای ایرانی کمتر دیدهایم که یک زن فرمانده را در قاب تصویر به نمایش بگذارند که با اسلحه عجین است و یک جنگ را فرماندهی میکند. همین ویژگیها برایم بهقدری جذاب بود که دوست داشتم در این سریال حضور داشته باشم و این نقش را بازی کنم. امیدوارم توانسته باشم به قدری باورپذیر بازی کنم که مردم من را بهعنوان یک فرمانده بپذیرند.
از آنجا که این شخصیت وجود حقیقی در بخشی از تاریخ دارد و ممکن است عدهای از نزدیک با آن آشنا باشند، نگران واکنشها نبودید؟
واقعیت این است که مخاطبان سینما و تلویزیون همیشه در حال واکنش نشان دادن هستند و اصولا خاصیت کار ما همین است. یعنی مردم فیلمها و سریالها را میبینند و نسبت به آنها واکنش نشان میدهند. من هم از همان ابتدا به همه این مسائل فکر کردم اما معتقدم من بهعنوان یک بازیگر باید خیلی از نقشها را تجربه کنم و خیلی از نقشها هست که هنوز هم دلم میخواهد آنها را بازی کنم اما هنوز به هر دلیل قسمت نشده است. به خصوص شخصیتهای تاریخی. به نظرم میآید اتفاقا بازی کردن این شخصیتها خیلی سخت است بهاین دلیل که باید به قدری باورپذیر باشد که همه باید من بازیگر را به عنوان آن شخصیت بپذیرند.
تا چه حد خودتان از این شخصیت شناخت داشتید و در این سریال بیشتر آشنا شدید؟
من یک سری مطالعات برای این کار داشتم. البته آقای شیخ طادی برای اینکه فیلمنامه این سریال را بنویسد با خانواده ایشان خیلی صحبت کرده بود و آقای شیخ طادی هم با من در این باره صحبت کرد. من هم درباره این شخصیت تحقیق و مطالعه کردم و فهمیدم چه شخصیت جسور و عجیبی داشت.
با توجه به فیلمنامهای که مطالعه کردید، پیشبینیتان از استقبال مخاطب چیست؟
به نظرم مخاطبان بتوانند با این سریال و شخصیتها ارتباط برقرار کنند. به این علت که شخصیتپردازی در این فیلمنامه بسیار عالی و ظریف انجام شده و ما انواع شخصیتها را در رنگهای مختلف میبینیم. در واقع نوع قصهپردازی به گونهای است که قصه، مخاطب را با خود همراه میکند. یعنی دوست دارد بداند سرانجام این آدمها به کجا میکشد. ضمن اینکه قبلا عرض کردم چون ما تا به حال خانمی را که فرمانده باشد نداشتیم، این سریال خیلی بتواند برای مخاطبان جذاب باشد. معمولا دفاع مقدس و حضور آقایان را در خاکریز زیاد دیدیم که فرماندهی میکنند اما زن را در این قالب ندیدیم.
با آقای شیخ طادی تجربه همکاری داشتید؟
این سریال نخستین همکاری ما بود و خیلی خوشحالم که با ایشان آشنا شدم و بسیار در این کار یاد گرفتم. به نظرم آقای شیخ طادی هنرمند به تمام معنایی است.
از آنجا که لوکیشنهای این سریال خارج از فضای شهری و بازسازی دهههای۴۰ و ۵۰ است، از سختیها و جذابیتهای این کار بگویید.
بسیار کار سختی بود اما به نظرم پخته شدن یک بازیگر در شرایط سخت اتفاق میافتد. یکی از لوکیشنهای سریال روستا بود و بعد هم که به تهران آمدیم در دل کوهها و شهرک دفاع مقدس کار کردیم. یعنی یک لوکیشن راحت نداشتیم. از طرفی به سرما هم خوردیم و کرونا هم از یک سو کار را سخت تر میکرد، چون مراقب بودیم سرما نخوریم و در این صورت برای پروژه اتفاق بدی میافتاد. بنابراین شرایط بسیار سختی داشتیم ولی همدلی بین اعضای گروه باعث میشد کار به خوبی پیش برود،چون بچهها چه پشت صحنه و چه جلوی دوربین از جان مایه گذاشتند. یعنی نقطه قوت ما در این سریال همدلی بین بچهها بود. اینکه عاشقانه کار میکردند و این اتفاق خیلی خوبی بود.
پانتهآ سیروس از حضور در این سریال میگوید: نقش روناک را بازی نکردم، زندگی کردم
شما پیش از این هم در سریال «بانوی سردار» با آقای شیخ طادی همکاری داشتید. آشنایی و همکاری با ایشان شما را ترغیب به بازی در این سریال کرد یا نقش روناک برایتان به قدری جذاب بود که حضور در این سریال را پذیرفتید؟
همکاری با چنین هنرمندی که بیتاثیر نبود اما نقش روناک هم برای من بسیار جذاب بود. روناک یک دختر کرد است با مشخصات و خصوصیاتی که ما از دخترهای کرد سراغ داریم. منظورم این است یک دختر کرد با مجموعهای از رفتارهای انسانی. نمیدانم تا چه حد از من شناخت دارید اما من خیلی اهل طبیعت و کوه و سفر هستم. بنابراین همین چیزها باعث میشود آدم پرتکاپویی باشم و آدمهای مختلفی را در جای جای ایران که سفر کردم و دیدم میتوانم در تصویر و کار بازیگری داشته باشم. انگار از آن آدمها وام میگیرم وقتی به جاهای مختلف میروم و با آنها معاشرت میکنم، چیزهایی برایم به عنوان دستاورد محسوب میشود.
چه کسی در بازیگری به کمک شما میآید؟
دقیقا. حالا یکسری چیزها را الهام گرفتم. امیدوارم به آن چیزی که دخترهای کرد هستند نزدیک باشد و ما را بپذیرند.
بار دیگر در سریالی حضور دارید که زنان محور آن هستند. این موضوع چقدر برایتان جذاب بود؟
قهرمان این سریال زن ها هستند و قرار است بخشی از زندگی مرضیه حدیدچی را روایت کند. موضوع این است که این آدم در زمان خودش وجود داشته و اینقدر آدم متفاوت و خاصی بوده و فرماندهی میکرده است.
روناک هم شخصیت حقیقی است یا تخیل نویسنده است؟
نه این شخصیت زاییده ذهن نویسنده است که به زندگی یک شخصیت واقعی گره میخورد و داستانی برای خودش دارد.
روناک چقدر به لحاظ ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی به بیبی مریم «بانوی سردار» نزدیک است و تا چه حد از تواناییهایی که در آن سریال هم داشتید در این کار استفاده کردید؟
به هر حال روناک یک دختر کرد است با مشخصاتی که از دختران کرد سراغ داریم. البته در این سریال سوارکاری نمیکنم اما تیراندازی دارم.
چقدر بازسازی فضای دهه۵۰ برایتان سرصحنه باورپذیر بود؟ همچنین در روستایی که کار کردید فضا برایتان جالب بود؟
فکر میکنم خیلی زیاد باورپذیر بود. چون گروه خیلی روی این مساله دقت و کار کرده بود. اصولا روستایی که ما در آن کار میکردیم تغییر چندانی نکرده بود، البته به خاطر مهاجرت خانههای مخروبه بسیاری در روستا وجود داشت. متاسفانه جمعیت این روستا رو به کاهش بود و با خانوادههایی که در روستا مانده بودند وقتی صحبت میکردیم، میگفتند میخواهند از روستا مهاجرت کنند و به زندگی شهری علاقه داشتند. به این دلیل که زمستانهای بسیار سختی داشت و امکانات بسیار کم.
شما هم زمستان آن روستا را تجربه کردید؟
خوشبختانه ما بهار و تابستان در آنجا بودیم و کار کردیم.
فارغ از نقش و فیلمنامه، قرار گرفتن در فضای روستا چقدر برایتان دلچسب بود؟
نکتهای که دوست دارم به آن اشاره کنم این است که وقتی راجع به موفقیت بازیگران هالیوود حرف میزنیم، به این اشاره نمیکنیم که فلان بازیگر برای یک نقش مدتها در جنگل زندگی کرده و سختی کشیده و تجربیاتی کسب کرده تا بتواند آن نقش را به خوبی بازی کند. فکر میکنیم برای ژستی که به همراه دارد باید روی مبل بنشینیم و درباره این چیزها صحبت کنیم و بادی هم به غبغب بیندازیم انگار ما این کارها را کرده ایم و افتخارش برای ماست(میخندد). به جای حرف زدن در این باره باید خودمان هم کاری کنیم. البته در سطح من نیست که درباره بازیگران دیگر حرف بزنم. من درباره کار خودم میتوانم بگویم. بنابراین هر آنچه برای نقش انجام میدهم و مخاطب میبیند، چیزی است که من هستم و از روی هیچ کسی تقلید نکردم. مگر چادر سر کردن را از مادربزرگم و سوارکاری و کوهنوردی را از پدرم یاد گرفتم. به همین علت هر روز که آفیش بودم از کوه بالا میرفتم و کوهنوردی در آن فضا برایم جذاب بود.
البته کار در چنین شرایطی برای اغلب بازیگران خوشایند نیست.
شاید به این دلیل ایت که وقتی نقشی را بازی میکنم، در واقع آن را بازی نمیکنم. بلکه سعی کردم باشم و آن را زندگی کنم. به همین علت برایم قرار گرفتن در چنین فضایی با وجود سختیهایی که دارد، جذاب است. در این سریال هم دلم میخواست با تمام وجود روناک را زندگی کنم، چون خیلی شخصیت جذابی بود.
مهران نائل در نقش اردلان : پایان سریال تغییر کرد
مهران نائل که این اواخر سریال «جشن سربرون» را کار کرده بود، درباره حضورش در سریال آتش در گلستان، میگوید: من در این سریال نقش اردوان را بازی کردم که برایم نقش بسیار ویژهای بود. در کل همیشه از نقشهایی که منفعل باشند و هیچ کاری در قصه انجام ندهند خوشم نمیآید. دوست دارم نقش در قصه پیشبرنده باشد؛ فارغ از اینکه مثبت یا منفی باشد. اردوان هم از آن نقشهایی است که از نظر گریم و داشتن لهجه و هم از بعد تاریخیاش و هم از کارکردش در قصه برای من خیلی چالشبرانگیز بود.
وی ادامه میدهد: ما در این کار با گویش کردی صحبت میکنیم و همین برایم خیلی جالب بود. البته با زبان کردی حرف نمیزدیم. مقداری از لحن و لهجه کردی را در کار استفاده کردیم.
نائل همچنین افزود: پایان سریال تغییر کرد و آن چیزی که ما در فیلمنامه خوانده بودیم، پایانش خیلی تغییر کرده و من در جریانش نیستم. چون بازی من هم در سریال تمام شده است اما درباره نقش خودم میتوانم بگویم اردوان آدمی است که قدرتطلب است ولی درعینحال عاشق میشود و هرچقدر جلوتر میرود این عشق قویتر میشود و از طرفی هویتش تغییر میکند. یعنی به تعبیری آن عشق، پالایشی در او ایجاد میکند.
این بازیگر درباره فضاسازی و قرار گرفتن در دهه ۵۰ هم عنوان میکند: ما طراح صحنه خوبی داشتیم و کارگردان هم در یکی از جشنوارههای فیلم فجر برای طراحی صحنه یک فیلم جایزه گرفته بود. بنابراین در بازسازی این فضا تلاش بسیاری شده بود. با وجود اینکه بازسازی فضای تاریخ معاصر کار بسیار سختی است اما حضور آقای پناهی بهعنوان طراح صحنه و آقای شیخطادی که دستی هم در طراحی صحنه دارد و برایش جزئیات خیلی مهم است باعث شده که به نظر من آن فضا خیلی دلچسب باشد.
وی در پاسخ به این سوال که چقدر با این بخش از تاریخ و آن فرهنگ آشنایی داشته هم میگوید: مهمترین چیز متن و نگاه کارگردان است که باعث میشود من آن شخصیت را بسازم. البته ممکن است نیاز به راهنماییهایی در کار وجود داشته باشد مثل لهجه و تیپ ظاهر و رفتار که دوستانی بهعنوان مشاور در این کار به ما کمک کردند.
نائل که نخستین همکاریاش را با کارگردان تجربه میکند درباره پیشبینیاش از بازخورد مخاطب هم عنوان میکند: من خیلی نقشم را دوست دارم و به نظرم داستان جذابی دارد. امیدوارم این سریال دیده شود و مردم هم دوست داشته باشند.