2024/10/08
۱۴۰۳ سه شنبه ۱۷ مهر
پیشنهادات ما
شوهر بی وفا همسرش با چک و سفته و قسط تنها گذاشت و او را ترک کرد

شوهر بی وفا همسرش با چک و سفته و قسط تنها گذاشت و او را ترک کرد

مردی همسرش با بدهی کلان تنها گذاشت و متواری شد. اینجا را بخوانید

جامعه پویا -برای آن که از فرزندانم خجالت می کشیدم چند سال بعد از فوت همسرم به طور پنهانی به عقد مردی درآمدم که در همسایگی ما زندگی می کرد اما ... زن 55 ساله که مدعی بود در دام یک شیاد کلاهبردار گرفتار شده است اما هیچ سندی برای اثبات ادعاهایش ندارد درباره این ماجرای تاسف بار به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری احمدآباد مشهد گفت: 10 سال قبل زمانی که همسرم در یک حادثه رانندگی از دنیا رفت من دو فرزندم را زیر بال و پر خودم گرفتم و با پس اندازهایی که در حساب بانکی ام داشتم تلاش کردم تا فرزندانم کمبود مالی نداشته باشند البته حقوق اداری شوهرم نیز بعد از مرگ او به من تعلق گرفت و این گونه مخارج زندگی‌ام را به راحتی تامین می کردم تا این که فرزندانم را سروسامان دادم.

 

در این مدت زوج جوانی در همسایگی ما زندگی می کردند که با یکدیگر اختلاف داشتند درگیری و مشاجرات آن ها بالاخره به طلاق انجامید و زن جوان واحد آپارتمانی شوهرش را ترک کرد در همین روزها بود که اکبرآقا به من پیشنهاد ازدواج داد . من که تا آن روز به خاطر فرزندانم هیچ گاه به این موضوع فکر نکرده بودم بالاخره دچار تردید شدم و احساس کردم باید همدمی داشته باشم اما از فرزندانم خجالت می کشیدم به همین دلیل با اکبر آقا صحبت کردم و در نهایت بدون هیچ گونه تحقیقی درباره او به طور پنهانی به عقد وی درآمدم . در این مدت آرام آرام به همسرم علاقه مند شدم ولی او با مشکلات مالی زیادی دست و پنجه نرم می کرد . تصمیم گرفتم به هر طریق ممکن همسرم را از این مشکلات نجات دهم چرا که این مشکلات مالی بر روح و روانش تاثیر گذاشته بود به همین دلیل بنابه تقاضای همسرم سند منزلم را در رهن بانک گذاشتم تا او یک وام کلان بگیرد حتی پس اندازها و حقوق همسرم را به حساب بانکی او واریز می کردم و به طلبکارانش سفته و چک می دادم. خلاصه مدتی بعد فرزندانم به ارتباط من و مرد همسایه مشکوک شدند و افکار تهمت گونه در ذهنشان شکل گرفت .

 

من هم که دیگر آبرویم را در خطر می دیدم مجبور شدم ماجرای ازدواج پنهانی ام را برای فرزندانم بازگو کنم اما آن ها باور نمی کردند که من در این سن و سال ازدواج کرده باشم بنابراین مرا تحت فشارگذاشتند تا سند ازدواجم را به آن ها نشان بدهم ولی من هیچ سندی نداشتم برای همین   از اکبرآقا خواستم تا سندی محضری به من بدهد که با آن آبرویم را نزد فرزندانم حفظ کنم اما او هربار بهانه ای می آورد و من برای اثبات ازدواجم دچار مشکل شده بودم از سوی دیگر نیز قصد نداشتم همسرم را تحت فشار بگذارم تا از من ناراحت نشود. با این حال وقتی موعد پرداخت اقساط بانکی رسید ناگهان اکبرآقا  منزلش را ترک کرد و به مکان نامعلومی رفت برای یافتن او به هر کجا سرزدم ولی هیچ اثری از همسرم نیافتم . درهمین حال وقتی با طلبکاران روبه رو شدم تصمیم گرفتم به قانون پناه بیاورم اما هیچ سند و مدرکی برای اثبات ادعاهایم و حتی مدرکی برای ازدواجم ندارم حالا مانده ام که با این آبروریزی چه کنم و...

 

پیشنهادات ما
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.