2024/12/09
۱۴۰۳ دوشنبه ۱۹ آذر
پیشنهادات ما
خواستگار شیشه ای با جان مادر دختر نوجوان را تهدید کرد

خواستگار شیشه ای با جان مادر دختر نوجوان را تهدید کرد

تهدید خواستگار شیشه ای دختر را به کلانتری کشاند

جامعه پویا -هنوز دو ماه بیشتر از جشن تولد 17 سالگی ام نگذشته بود که در خیابان با پسر جوانی آشنا شدم و به امید ازدواج با او ارتباط برقرار کردم اما چند ماه بعد فهمیدم که آن پسر پولدار ...


این ها بخشی از اظهارات دختر 18 ساله ای است که به همراه راننده جوان تاکسی اینترنتی وارد اتاق مددکاری اجتماعی کلانتری نجفی مشهد شده بود . او در حالی که بیان می کرد این راننده جوان قصد کمک به مرا دارد درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: 15 ساله بودم که در مرگ ناگهانی پدرم سیاه پوش شدم او به خاطر مصرف زیاد دخانیات به سرطان ریه مبتلا شده بود بعد از این حادثه تلخ مادرم، من و خواهر بزرگ ترم را زیر بال و پر خودش گرفت تا این که یک سال بعد خواهرم با یک ایرانی ساکن اتریش ازدواج کرد و برای زندگی مشترک با او به خارج از کشور رفت. من و مادرم در حالی تنها شدیم که هیچ کسی را در مشهد نداشتیم و همه بستگانمان در سبزوار زندگی می کردند از سوی دیگر نیز مادرم دچار بیماری شدید روماتیسم بود و باید از هر نوع استرس و نگرانی دوری می کرد چرا که استرس های روانی بیماری او را تشدید می کرد و من همواره مراقب مادرم بودم تا بعد از مرگ پدرم شرایط روحی بدی را تجربه نکند در همین شرایط بود که حدود 10 ماه قبل با پسرجوانی در خیابان آشنا شدم او هم در بولوار پیروزی و در نزدیکی محل سکونت ما زندگی می کرد. «بردیا» خانواده پولداری داشت که در رفاه زندگی می کردند و تنها برادرش نیز مشغول تحصیل در دانشگاه بود .

 

خلاصه آشنایی خیابانی من و بردیا به ارتباط های نامتعارف و دیدارهای پنهانی در کوچه و خیابان و پارک ها کشید این در حالی بود که بردیا بعد از پایان مقطع متوسطه ، درس و مدرسه را رها کرده بود و در سن 21 سالگی شغل مناسبی نداشت و به خاطر بیکاری هزینه های خودش را از پدرش می گرفت. من هم به امید این که با بردیا ازدواج کنم به این ارتباط خیابانی ادامه می دادم. اما چند ماه قبل متوجه شدم که بردیا، جوانی معتاد است و مواد مخدر صنعتی از نوع شیشه مصرف می کند وقتی ماجرا را فهمیدم تصمیم گرفتم قبل از آن که آینده ام نابود شود به این ارتباط هوس آلود پایان بدهم اما بردیا همواره مرا تهدید می کرد که اگر ارتباطم را با او قطع کنم بلایی به سر مادرم می‌آورد یا زندگی مرا نابود خواهد کرد.

 

تازه فهمیدم که بردیا چند بار در مراکز ترک اعتیاد بستری شده اما به محض رهایی دوباره سراغ مواد مخدر رفته است. وقتی متوجه گذشته اش شدم دیگر به شدت از او  وحشت داشتم چرا که می دانستم معتادان به مواد مخدر صنعتی زندگی هولناکی دارند در حالی که تلاش می کردم مادرم متوجه موضوع نشود، روز گذشته سوار یک دستگاه تاکسی اینترنتی شدم در همین هنگام بردیا  نیز سوار خودرو شد و مدام مرا تهدید می کرد به گونه ای که احساس می کردم جانم در خطر است زمانی که من از تاکسی اینترنتی پیاده شدم بردیا   از راننده خواسته بود او را به مکانی ببرد که مواد مخدر (شیشه) تهیه کند به همین دلیل راننده تاکسی اینترنتی با شماره تلفن من تماس گرفت که هنگام درخواست تاکسی روی گوشی او ثبت شده بود.  راننده 35 ساله که متوجه اعتیاد شدید بردیا شده بود مرا راهنمایی کرد که برای حل این مشکل به کلانتری بیایم و... گزارش خراسان حاکی است تلاش مشاوران زبده کلانتری با صدور دستورات ویژه و راهنمایی های سرگرد مهدی کسروی (رئیس کلانتری نجفی) برای بررسی همه ابعاد این ماجرای تاسف بار آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

 

پیشنهادات ما
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.