جامعه پویا - «خونبس» نوعی دیه عشایری برای رفع نزاعهای فردی و جنگهای طایفهای است که در حال حاضر اجرای آن نسبت به گذشته بسیار کم شده اما اخیرا اظهارات یکی از مقامات قضایی خوزستان مبنی بر ثبت ملی این آیین، واکنش زنان را برانگیخت و افکار عمومی را نیز در سطح گستردهای درگیر کرد.
به گزارش ایسنا، به زبان ساده، اتفاقی که در خونبس میافتد این است که پس از نزاع منتهی به قتل میان دو طایفه، زنانی از طایفه قاتل به عقد مردانی از طایفه مقتول درمیآیند. به زنی که در این فرآیند، وسیله خونبس میشود، «فصیله» میگویند. علت اینکه نام این آیین را «خونبس» گذاشتهاند این است که به عقیده برخی، این آیین مانع از خونریزی و انتقامجوییهای بعدی میشود زیرا دو طایفه در واقع با هم فامیل میشوند. مشکل اصلی در این آیین، شکلگیری ازدواجهایی است که لزوما در آنها رضایت طرفینی وجود ندارد و گاهی «ازدواج اجباری» صورت میگیرد.
عدهای میگویند رسم خونبسشدن زنان، تقریبا منسوخ شده است. پیداکردن زنانی که خود چنین تجربهای داشتهاند بسیار کار سختی است و اکثر افرادی که در تماس با این زنان بودهاند میگویند به سختی حاضر به مصاحبه میشوند یا اصلاً چنین کاری نمیکنند. عدهای میگویند این زنان از دوربین و میکروفون هراس دارند و عدهای میگویند که آنها نگران جانشان هستند. در نهایت تلاش ما برای پیدا کردن این افراد منجر به یافتن برخی تجربیات قدیمی حتی تا ۷۰ سال پیش و برخی تجربیات در سالهای اخیر شد. بنابراین نمیتوان گفت که این رسم بطور کلی منسوخ شده است.
خودسوزی، سرنوشت تلخ برخی عروسان خونبس
زنی از اندیمشک از سه تجربه عروس خونبس در اطرافیانش میگوید که مربوط به ۲۰ تا ۳۰ سال قبل است. مورد اول در ابتدا شاهد آزار و اذیت و خشونت فیزیکی از سوی همسرش بوده اما حالا پنج نوه دارد و به نظر میرسد رابطه خوبی با همسرش دارد. اما دو نفر دیگر سرنوشت تلخی داشتند، بهطوریکه یکی از آنها بعد از به دنیا آوردن سه فرزند، شاهد آزار و اذیت و ضرب و شتم از سوی همسرش بوده و در نهایت طلاق میگیرد و بعد از ازدواج مجدد به یک روستای دور میرود و الآن حتی با بچههایش ارتباط ندارد.
زن سوم هم وقتی بعد از سه سال بچهدار نمیشود و آزارهای همسرش ادامه پیدا میکند، خودش را در خانهاش میسوزاند. این زن میگوید که خاطرات نسلهای پیشین نشان میدهد معمولا در این وصلتها خوشی نبوده مگر اینکه مرد، زن را دوست داشته باشد و نخواهد اذیتش کند. البته او معتقد است اجرای این رسم در حال حاضر حداقل در منطقه خوزستان خیلی کم شده چراکه هم زنان مانند گذشته زیر بار حرف زور نمیروند و هم در شرایط اقتصادی فعلی، ارزش پول بیشتر شده است. البته عموما زنانی که عروس خونبس بودند و حالا با همسرشان زندگی میکنند هم از ترس خرابشدن زندگیشان حاضر به مصاحبه نیستند.
زن دیگری از ایلام هم از تجربه دو عروس خونبس در حدود ۷۰ سال و ۳۰ سال پیش میگوید که مورد اول برای پایان خونریزی به همراه دو دخترعمویش به عقد مردان خانواده مقتول درآمده بودند اما تا آخر عمر اجازه دیدن مادرش را نداشت و با وجود داشتن هفت پسر و چهار دختر همیشه به چشم دشمن به او نگاه میشده و حتی بچههایش هم از سوی طایفه طرد شده بودند؛ بچههایی که در کودکی به آنها غذای خوب نمیدادند و در بزرگسالی هم معتاد و مالباخته شدند.
تجربه دوم هم مربوط به زنی بود که برای پایاندادن به یک خونریزی در سن ۱۵ سالگی زن سوم یک پیرمرد ۶۰ ساله میشود و دو زن اول مثل یک خدمتکار با او رفتار میکنند. او هم میگوید که این زنان جسارت صحبتکردن با رسانهها را ندارند.
زن دیگری هم از کرمانشاه میگوید که سالهاست رسم خونصلح در این استان جایگزین خونبس شده که در قتلهای قبیلهای یا عمدی، خانواده قاتل با کفن و چاقو به خانه مقتول میروند و میگویند یا ما را بکش یا ببخش که معمولا با بخشش همراه است.
در بلوچستان، رضایت عروس خونبس مهم است
مردی از بلوچستان میگوید یکی از رسوم مردم بلوچستان این است که اگر دو طایفه بزرگ با هم جنگ و درگیری بزرگی داشته باشند زنی از خاندان قاتل به ازدواج یکی از افراد خاندان مقتول درمیآید یا طرف مقابل دست به کار میشود و یکی از آنها را میکشد تا اینکه یکی این جنگ را خاتمه دهد، وگرنه کشت و کشتار ادامه مییابد.
گاهی یکی از بزرگان طایفه با هر دو طرف صحبت میکند و اگر ختم به خیر شود، دو عروسی انجام میشود که یک دختر و یک پسر از دو طایفه ازدواج میکنند. اما گاهی قاتل، کفنپوش خودش را تحویل میدهد و با یک قرآن و شمشیر پیش طایفه مقتول میرود که اگر قبول کنند دستشان را بر قرآن و در غیر این صورت روی شمشیر میگذارند. البته به گفته او اخیرا این رسمها کم شده است و به طور کلی در بلوچستان عموما زوجها رابطه خوبی با هم دارند و با رضایت خودشان ازدواج میکنند و آزاری هم از سوی شوهر و خانوادهاش متوجه زنان نیست. با این وجود امکان مصاحبه با این زنان وجود ندارد چون از دوربین و رسانه هراس دارند.
رسم خونبس در خوزستان به صورت خودجوش، شبهمنسوخ شده است
در این میان عاطفه بروایه، مدیرعامل سمن زنان ریحانه اهواز، درباره پویش راهافتاده در این زمینه نگاه متفاوتی دارد و میگوید: «خونبس عموما در پنج استان کشور یعنی کهگیلویه و بویراحمد، بخشهایی از استان فارس، کردستان، خوزستان و کرمانشاه اتفاق میافتد. عموما دخترهایی که در این موقعیت قرار میگیرند و به عنوان خونبس به عشیره مقتول پیشکش میشوند، قربانی خطای مردهای طایفه هستند، زیر فشار روحی و تحقیر قرار میگیرند و به نوعی به بردگی گرفته میشوند. همچنین انتقام از خانواده قاتل از طریق همین دختر گرفته میشود. هیچ کدام از مراسم عروسی هم برای دختر اجرا نمیشود و دختر بدون هیچ مراسمی فقط از خانه پدر به خانه همسر فرستاده میشود.
البته میتوان گفت در حال حاضر این رسم شبهمنسوخ شده و عشایر عرب، خودجوش، بدون اینکه قوه قهریه و قانونی از خارج وارد شود و بخواهد روشنگری کند یا مانع از اجرای رسم شود، خودشان به این نتیجه رسیدهاند که خونبس ظلم به زن است، بنابراین کارکرد سابق را ندارد. البته ما ادعا نمیکنیم که این رسم اصلاً وجود ندارد. به طور کلی آمار درستی در کشور در این زمینه وجود ندارد اما در اطرافمان چنین چیزی نمیبینیم و عموما افرادی که در اطراف ما تحت عنوان خونبس زندگی میکنند به نسل قبلی، یعنی مادرانمان برمیگردند. با این حال باز هم ممکن است رسم خونبس در روستاها و مناطق کمبرخوردار اجرا شود و خبر آن درز پیدا نکند. بنابراین میتوان گفت حداقل در بین عربها نسبت به سالهای قبل که این رسم جایگاه مشخصی داشته خیلی خیلی کمتر شده است.»
اولین حرکت مدنی زنان عرب به وقوع پیوست
اما این فعال مدنی معتقد است نکته مهم در این پویش، گستردگی آن در سطح کشور است. این پویش با تعداد افراد کمی شروع شد، اما با انتشار این خبر تعداد زنانی که در استانهای دیگر که در رسانههای مجازی به آن پیوستند انقدر زیاد بود که انتظار آن نمیرفت. حتی زنانی که پیش از انتشار این خبر نمیدانستند چنین رسمی وجود دارد درباره آن صحبت میکردند، بنابراین این اتفاق نقطه عطفی برای زنان بود. چراکه همیشه فاصلهای بین زنان قومیتها و زنان مرکز وجود داشت که تا حدودی میتوانیم بگوییم این فاصله در حال پر شدن است. همچنین در این پویش شاهد همبستگی بودیم و پذیرفته شد که زنانی از جامعه عرب اعتراض کنند، صدایشان شنیده شود و بقیه زنان کنار آنها قرار بگیرند که این فرآیند بسیار زیبا بود.
او میگوید که در سالهای گذشته تلاش زیادی برای ایجاد همبستگی و ارتباط بین زن قومیت و زن مرکز انجام شده اما آنچنان که باید موفق نبوده و این بار این اتفاق، همبستگی را ایجاد کرد. همچنین اولین بار است که یک حرکت مدنی از سوی زنان عرب صورت میگیرد. این در حالی است که در گذشته اتفاقاتی از جمله قتلهای ناموسی و خشونت خانگی نیز اتفاق افتاده بود که درونی به آنها پرداخته شده یا اصلا پرداخته نشده بود و صدایی از زنان عرب شنیده نمیشد. میتوان گفت گستردگی رسانههای آنلاین باعث تاثیر متفاوت آن بر افکار عمومی شد.
نگاه قانون به رسم خونبس
اما فاطمه باباخانی، حقوقدان، علاوه بر تحلیل این رسم از نگاه حقوقی، درباره یکی از مشاهدات اخیرش در این زمینه میگوید که زمستان سال گذشته بین کردهای ارومیه دو عروس جوان خونبس بخاطر بدرفتاریها و اذیت و آزارها دست به خودسوزی زدهاند: «یکی از دخترها با وجود اینکه از خانه همسر بیرون شده بود، از سوی طایفه خودش هم پذیرفته نشد و در نهایت خودسوزی کرد اما طایفه از خانواده دختر تشکر کرد که ناموسش را حفظ کرده و به خانه راه نداده است!»
البته به گفته او عروس خونبس فقط برای پایاندادن به خونریزی و برای شستن خون یک نفر نیست بلکه در مواردی این رسم فقط برای فیصله دادن به دعواهای قومی اجرا میشود. برای مثال در همین مورد اخیر، برادر عروس به دختری از قوم دیگر علاقهمند بود و این دو با هم فرار کرده بودند و در نهایت برای جلوگیری از قتلی بین طایفهها دختری از قوم پسر مجبور شد با برادر دختری که فرار کرده بود، ازدواج کند. این عروس مدت طولانی در اتاق حبس شده بود و از اعضای خانواده کتک میخورد و در نهایت وقتی باردار میشود از خانه بیرونش میکنند. بعد از به دنیا آمدن بچه به خانه همسرش برمیگردد اما با ادامه آزار و اذیتها و بیرونشدن مجدد از خانه در نهایت جلوی بچه سه سالهاش خودسوزی میکند.
باباخانی همچنین درباره شرایط این زنان بعد از فوت شوهر میگوید: «با توجه به اینکه زن خونبس برای خانواده همسر نیروی دشمن به حساب میآید و مورد قبول واقع نمیشود، در موارد زیادی شاهد ازدواج مجدد همسرش است و بعد از فوت شوهر هم معمولا از طرف طایفه خودش پذیرفته نمیشود، بنابراین اگر بچه بزرگ داشته باشد مجبور است با همان وضعیت با طایفه همسرش زندگی کند و در صورت بزرگنبودن بچهها دوباره با یکی از اعضای خاندان همسرش ازدواج کند.»
ازدواج خون بس و ضربه به فرزندان این نوع ازدواج
این حقوقدان درباره وضعیت بچههای حاصل از این نوع ازدواج نیز میگوید: «آثار این نوع ازدواج متوجه فرزندان هم هست تا جایی که عموماً به این بچهها، حتی اگر پسر باشند، در طایفه بیمحلی میشود، ارث به آنها تعلق نمیگیرد و دیده شده که حتی در مواردی این بچهها به دلیل شرایطی که دارند به اعتیاد کشیده شدهاند. البته به زن خونبس هم ارث و مهریه تعلق نمیگیرد و هرگز اجازه طلاق ندارند. معمولا در زمان ازدواج هم سندی تنظیم میشود که زن خونبس حق و حقوقی ندارد و اجازه تحصیل و کار هم ندارد، هر چند که این موارد که زنی در طایفهها محصل یا شاغل باشد بسیار کم است. به نوعی گفته میشود عروس خونبس فقط حق غذا خوردن دارد. در موارد اندکی پیش میآید که طایفهای عروس خونبس را قبول کند و حق و حقوقی به او بدهد اما در روال معمول، این فرد حق و حقوقی ندارد.»
باباخانی همچنین درباره ابعاد حقوقی این مسئله میگوید که در قانون ایران حمایت خاصی در نظر گرفته نشده و این مسئله به عهده طایفه گذاشته شده و با توجه به اینکه کسی از دختران خونبس هم حمایت نمیکند توان کافی برای اعتراض ندارند