2024/10/07
۱۴۰۳ دوشنبه ۱۶ مهر
پیشنهادات ما
درگیری مرد جوان برای حمایت از کودک زباله گرد او را تا مرگ کشاند

درگیری مرد جوان برای حمایت از کودک زباله گرد او را تا مرگ کشاند

مرد ایرانی که در حمایت از کودک زباله گرد افغانستانی چاقو خورد و تا پای مرگ رفت به دادگاه شکایت برد

جامعه پویا -جوانی که در جریان دفاع دوستانش از یک کودک زباله‌گرد چاقو خورده بود، در دادگاه کیفری استان تهران حاضر شد و از متهم شکایت کرد.
به گزارش خبرنگار ما، متهم که مردی جوان است ادعا کرد او به پسر جوان چاقو نزده و یکی از دوستان شاکی او را مجروح کرده است.
در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده که در شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد کیفرخواست علیه متهم خوانده شد و در ادامه شاکی در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من در خیابان شریعتی بوتیک دارم و آنجا کار می‌کنم. روز حادثه حدود ساعت دو بعداز‌ظهر بود و من داشتم جلوی در بوتیکم را می‌شستم و تمیز می‌کردم چون معمولا از ساعت سه مشتری‌ها می‌آیند. کمی آن‌طرف‌تر صدای درگیری بلند شد. نزدیک رفتم و دیدم این مرد (متهم حاضر در دادگاه) پسربچه‌ای کوچک را کتک می‌زند. چند نفر از همکارانم جلو رفتند و سعی کردند جلوی این مرد را بگیرند. من اصلا در درگیری نبودم. شیر آب را بستم و تازه می‌خواستم جلو بروم که یک‌دفعه متهم به سمت من حمله و چاقو را به سینه‌ام فرو کرد. من اصلا نه او را می‌شناختم و نه با او درگیر شده بودم. با اینکه دیدم کودک را کتک می‌زند و خیلی ناراحت شدم اما چون دوستانم از آن کودک حمایت کردند من دیگر جلو نرفتم. من اصلا نمی‌دانم این مرد چرا من را زد.
مرد شاکی ادامه داد: من ماه‌ها در کما بودم و وضعیت خوبی نداشتم؛ دکترها از زنده‌ماندنم قطع امید کرده و به خانواده‌ام گفته بودند من مطمئنا جانم را از دست می‌دهم. بعد از چند ماه به هوش آمدم و بیش از یک سال روند درمانم طول کشید. حتی یک بار هم سکته کردم. نیمی از قلبم درست کار نمی‌کند. چاقو قلبم را پاره کرده بود و بعد از اینکه به هوش آمدم دکترها به من گفتند که جسمی 40سانتی وارد قلبم شده و اعضای داخلی بدنم را پاره کرده است.
مرد جوان در پاسخ به این سؤال که آیا حاضر است اعلام گذشت کند، گفت: من حاضر نیستم اعلام گذشت کنم چون در همه این روزها مادرم مرد و زنده شد و در نهایت یک بار که من سکته کردم مادرم هم از غصه سکته کرد و جانش را از دست داد. من مادرم را به‌خاطر این موضوع از دست دادم و حاضر به گذشت نیستم.
سپس پدر شاکی در جایگاه قرار گرفت؛ او گفت: من ماه‌ها دنبال متهم بودم. پسرم روی تخت بیمارستان در کما بود. زندگی خانوادگی ما تحت تأثیر این حادثه قرار گرفت؛ همسرم فوت کرد و بچه‌های دیگرم زندگی‌شان به هم ریخت؛ فقط به خاطر کاری که این مرد کرده است. بعد از سه ماه وقتی پسرم همچنان در کما بود توانستم رد متهم را پیدا کنم و با مأموران بالای سرش رفتم. او خودش را زیر رختخواب‌ها قایم کرده بود و ما با پایین‌آوردن رختخواب‌ها بود که او را پیدا کردیم و مأموران دستگیرش کردند. وقتی نوبت به متهم رسید، او اتهام را رد کرد و گفت: من هیچ وقت چاقو در دستم نگرفتم و آن روز هم از ترس این کار را کردم.
متهم گفت: من زباله‌گرد بودم و ضایعات جمع می‌کردم. روز حادثه مقداری پلاستیک و کارتن جمع کرده بودم و می‌خواستم آنها را بار بزنم. به سمت یکی از بوتیک‌ها رفتم تا کمی آب بگیرم و صورتم را بشویم چون هوا خیلی گرم بود. وقتی برگشتم دیدم یک پسربچه اتباع بیگانه که فکر می‌کنم افغانستانی بود، زباله‌هایی را که من جمع کرده بودم، برداشته و در وسایلش گذاشته است. من به آن بچه گفتم برای چه چنین کاری می‌کنی؟ همین که سرش داد زدم چند جوان که در بوتیک‌ها بودند بیرون آمدند. یکی از آنها همین پسری است که از من شکایت کرده است. او به من گفت چرا با بچه تندی می‌کنی؟ چرا بچه را کتک می‌زنی؟ بعد هم با دسته جارو من را زد. من زیر دست و پای آن چند جوان افتاده بودم و داشتند مرا می‌زدند. بعد یکی از آنها چاقو درآورد که بزند اما من فرار کردم و بعد هم نفهمیدم چه اتفاقی افتاد.
قاضی از متهم پرسید اصل درگیری با شاکی را قبول داری؟
متهم گفت: من با او درگیر نشدم اما این جوان هم در درگیری بود و داشت من را کتک می‌زد.
قاضی گفت: اگر تو در درگیری نبودی و چاقو نزدی چرا فرار کردی و چرا زیر رختخواب‌ها خودت را مخفی کردی؟
متهم گفت: من از ترس این کار را کردم چون پدرش تهدید کرده بود که اگر من را گیر بیاورد می‌کشد؛ من هم از ترسم مخفی شده بودم. من زمان حادثه نیز از ترس جانم فرار کردم.
قاضی گفت: مدعی هستی که سابقه نداری اما در پرونده‌ات شش سابقه درگیری وجود دارد که همگی هم با چاقو بوده است.
متهم گفت: من چند بار با چاقو زنم را زدم که آن هم دعوای خانوادگی بود، چند دعوای دیگر را هم گردن من انداختند.
بعد از گفته‌های متهم سایر بوتیک‌دارها که به عنوان شاهد در پرونده حضور داشتند در جایگاه حاضر شدند و توضیحاتی دادند. آنها گفتند: متهم داشت پسربچه کوچکی را می‌زد و ما هم برای نجات پسربچه از دست او وارد دعوا شدیم. ما بچه را نجات دادیم و این مرد با یک نیمچه حمله کرد و دوستمان را زد. او به عمد این کار را کرد. اصلا درگیری تمام شده بود اما متهم از اینکه چرا اجازه ندادیم بچه را بزند، عصبانی شده بود. بعد از گفته‌های شاهدان پرونده، متهم در جایگاه حاضر شد و آخرین دفاعیات خود را مطرح کرد. وکیل او نیز دفاعیات خود را مطرح کرد و قضات برای تصمیم‌گیری وارد شور شدند.

 

پیشنهادات ما
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.