2024/12/11
۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۱ آذر
پیشنهادات ما
اینفالوئنسر معروف اینستاگرام چراطلاق گرفت

اینفالوئنسر معروف اینستاگرام چراطلاق گرفت

همسر یکی از اینفالوئنسرهای معروف اینستاگرام از زندگی پررنجش صحبت کرد. جزئیات را اینجا بخوانید

جامعه پویا -مرد 40ساله با بیان این که در تنگنای دوراهی عاطفی سختی قرار گرفته ام به کارشناس اجتماعی کلانتری میرزا کوچک خان مشهد گفت: سال ها قبل در یکی از روستاهای اطراف مشهد مشغول کشاورزی بودم و درآمد خوبی داشتم تا این که در 28 سالگی عاشق یکی از دختران هم روستایی ام شدم. "رقیه" دختری با وقار و محجبه بود که همه اهالی روستا او را دوست داشتند.

 

او حتی در امور خانه داری هم زبانزد بود به طوری که رفتارهایش مورد تحسین عام و خاص قرار می گرفت . خلاصه 12 سال قبل با "رقیه" ازدواج کردم و به زندگی در روستا ادامه دادم اما چند سال بعد و در حالی که پسرم 3ساله بود تصمیم گرفتم برای یک زندگی بهتر و رویایی به مشهد مهاجرت کنم چرا که آمال و آرزوهای زیادی برای خود و فرزندانم داشتم و می خواستم اوضاع زندگی ام را با یافتن شغلی مناسب تغییر دهم .

 

بالاخره بار و بندیلم را بستم و در یکی از شهرک های حاشیه مشهد اجاره نشین شدم. خیلی زود زرق و برق امکانات شهری به زندگی ساده روستایی من وارد شد و همسرم نیز به خاطر چشم و همچشمی با دیگران مرا مجبور کرد برایش تلفن هوشمند بخرم اما ای کاش کمی تامل می کردم و خیلی زود خواسته اش را نمی پذیرفتم چرا که همسرم آگاهی کافی درباره فضاهای مجازی نداشت به همین دلیل ورود او به شبکه های اجتماعی و به ویژه اینستاگرام روابط خانوادگی ما را دگرگون کرد. درآمد هنگفت از شبکه های اجتماعی موضوعی بود که حسابی افکار همسرم را درگیر کرده بود . او ادعا می کرد بلاگر شده و می تواند در مدت بسیار کوتاهی از افرادی که صفحه او را دنبال می کنند درآمد خوبی کسب کند .

 

آرام آرام رفتارهای همسرم به کلی تغییر کرد ، دیگر حجاب و متانت برایش اهمیتی نداشت و با همین بهانه با افراد نامحرم زیادی در فضاهای مجازی ارتباط داشت. حالا دیگر نه تنها به من توجهی نمی کرد بلکه دخترم را نیز وارد افکار غیراخلاقی خودش کرده بود. نصیحت ها و راهنمایی های من نیز فایده ای نداشت و همواره با هم درگیر بودیم. همه درآمد کارگری ام صرف هزینه اینترنت و مکالمات تلفنی همسرم می شد به گونه ای که دیگر به خیلی از اطرافیان و دوستانم بدهکار شده بودم . "رقیه" ارتباطش را با فامیل و بستگان مان قطع کرده بود و حتی در فضای مجازی نیز شماره تلفن آن ها را بلاک می کرد تا کسی متوجه محتواهای نامعقول و غیراخلاقی او در فضای اینستاگرام نشود. کار به جایی رسید که یک روز فهمیدم همسرم درخواست طلاق توافقی داده است. من هم که دیگر هیچ علاقه ای به او نداشتم خیلی زود درخواستش را پذیرفتم و سرپرستی پسرم را نیز به عهده گرفتم اما دخترم که آلوده خلافکاری های مادرش شده بود، در کنار او ماند تا سرنوشت شان به یکدیگر گره بخورد.

 

خلاصه روزها می گذشت تا این که حدود دو سال قبل یک روز دخترم با من تماس گرفت و بابیان این که از رفتارهای مادرش شرمگین است تقاضا کرد نزد من بازگردد. من هم با آغوش باز او را پذیرفتم و فرزندانم را زیر بال و پر خودم گرفتم ولی حالا بعد از گذشت چندین سال همسرم نیز از رفتارهای گذشته اش پشیمان شده و قصد دارد دوباره به زندگی مشترک با من بازگردد ولی من به هیچ وجه نمی توانم او را ببخشم زیرا باعث همه بدبختی ها و تیره روزی های زندگی ام بود.

 

با خودم فکر می کنم کاش در همان روستا می ماندم و این گونه زندگی ام از هم نمی پاشید و جوانی ام نابود نمی شد. از طرف دیگر نیز وقتی به سرنوشت و آینده فرزندانم  نگاه می کنم  برای ادامه زندگی مشترک با همسرم دچار تردید می شوم و از این موضوع زجر می کشم . حالا برسر دوراهی سختی مانده ام که ...

 

پیشنهادات ما
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.