جامعه پویا -سریال از سرنوشت علاوه براینکه سریالی جذاب و پرمخاطب بود تابوشکنی های زیادی هم داشت. هرچند روابط میان فردی در واقعیت جاکمعه تقریبا همان است که در سریال از سرنوشت دیده می شود اما تلویزیون از پخش روابطی خارج از عرف خود همیشه خودداری می کرد. حالا نویسندگان و کارگردان سریال از سرنوشت 3 در نشستی با خبرگزاری مهری از دلایل توفیق این سریال و سکانس هایی می گویند که چالش برانگیز بود و برای حذف نشدن آن مبارزه کردند. محمدرضا خردمندان کارگردان، محمد محمود سلطانی، روحالله صدیقی و مسعود کرمی نویسندگان فیلمنامه در این نشست حضور داشتند. این گفت وگو را که به صورت خلاصه منتشر می شود بخوانید.
من احساس میکردم آنچه (در سریال از سرنوشت 3)دیده بودم کمتر واقعی به نظرم میرسید. به نظرم این بچهها (بچه های پرورش گاهی)خیلی چالشهای جدی دارند درحالی که کمتر سریال درفاز اول این تصویر را ارائه کرد.
خردمندان: بخشی برمیگردد به ممیزیهای تلویزیون که از یک خطی نمیتوان پایینتر رفت. خود من تحقیقاتی برای کارگردانی سریال داشتم و در آماری دیدم که حدود ۹۰ درصد از این بچههای کار یا بچههای بی سرپرست یا … مورد تجاوز قرار میگیرند. اما ایا اصلاً میتوان به اینها پرداخت؟ یا همان اسیبهای مواد مخدر و سواستفادههایی که از این بچهها میشود چه بخشی میتواند در تلویزیون تصویر شود. ما یک سکانسی داشتیم که بیژن بچههایمان را بیرون مدرسه خفت میکند و قصد باج گیری دارد. این صحنه را خیلی رئال کارگردانی کردم اما در پخش گفتند خشونتش زیاد است و باید اصلاح شود. فکر میکنم حتی در بازپخشها کل درگیری را در آورده بودند. با این حال فکر میکنم تا اندازه زیادی توانستیم به این اتفاقات نزدیک شویم.
معضلی مثل مواد مخدر شاید جزو مواردی روتینی هست که تلویزیون به آنها میپردازد اما چقدر مسائلی بود که دچار ممیزی شد؟
روح الله صدیقی: من نکتهای را نسبت به سوال قبلی شما اصلاح کنم. در حال حاضر در گونهای از پرورشگاهها سعی میکنند فضای خانه را ایجاد کنند. آقای یوسف اصلانی از این افراد است که در تلویزیون هم در برنامهها حضور پیدا کرده است و تلاش دارد چنین فضایی را برای بچهها فراهم کند. ما هم سعی کردیم فضای پرورشگاهمان شبیه به خانه باشد اینکه به طور مثال همه به هم داداش میگویند و یک پدر دارند و قرار است همه یک خانواده باشند. ما خودمان هم بیشتر دوست داشتیم این فضا را تصویر کنیم تا این بچهها حس نکنند مقامی بالای سرشان است و بدانند با دیگر آدمهای جامعه تفاوتی ندارند. مسئول پرورشگاه در چنین مکانهایی فضایی را ایجاد میکند که انگار پدر واقعی این بچه هاست، برایشان خواستگاری میرود و حتی در مشکلاتشان کمک میکند.
در واقع چند نویسنده بودن به کیفیت سریال کمک میکند و به یکدستی آن ضربه نمیزند؟
کرمی: خیر. ببینید پیش از این شاید میتوانستیم مثلاً در بحث مواد مخدر با سریالی مثل «آیینه عبرت» و شخصیت آتقی این معضل را نشان دهیم و اکنون نمیتوان این کار را انجام داد و به عنوان شوخی و خنده به آن نگاه میکنند. امروز حجم اطلاعات مخاطب بسیار گسترده شده است و باید گروهی کار کرد چون لازمه امروز است و اصلاً نگاههای متفاوت نوعی تکثر نگاه بوجود میآورد و سرعت و کیفیت را هم بالا میبرد اما شرطهایی میخواهد که همدلی، نزدیک بودن دنیاها و یکدست شدن کار است. به طور مثال ما الان سه فصل داشتیم و فصلهای آینده هم وجود دارد و باید حواسمان باشد تا شخصیتها در مسیر درست خود حرکت کنند و متناقض نباشند.
صدیقی: ما به طور مثال خیلی نرم و روان مساله قمار را آسیب شناسی کردیم. اینکه با قمار خیلی راحت زندگی خود را از دست میدهید و حتی زندگی دیگران را هم تحتالشعاع قرار میدهید. در حالی که حتی خود کلمه «قمارباز» خط قرمز است، یعنی در جایی که نمیتوان از قمار حرف زد ما آن را آسیب شناسی کردیمیک نکته هم باید درباره تفاوت درام و ملودرام بگویم. یک تفاوت در روایت بین واقعیت جهان بیرون با واقعیت داستانی وجود دارد و اینکه قرار نیست عینیت به تصویر کشیده شود بلکه عصارهای از آن به نمایش درمیآید که آن هم از فیلتر ما به عنوان نویسنده عبور میکند. دلایل خاص خودش را هم دارد. از طرف دیگر ملودرام میزان احساسات و دوز آن را غلیظتر میکند و این انتخاب خود ماست که در صحنهای اینگونه به قصه نگاه میکنیم. به خصوص در سریالسازی بیشتر سمت ملودرام میرویم تا درام.
در عین حال خطر ملودرام هم غلتیدن به سمت سانتی مانتالیزم است و اینکه به باورپذیری آسیب بزند. زمانی هم مثل سکانس فرودگاه یک پرانتز باز میشود. ما مخاطب را از کف کف جامعه میگیریم تا به سطح بالا برسیم، خیلی از این انتخابها عامدانه است و برای جذب مخاطب است. در عین حال ما سکانس زندان را هم داریم که تلخ بود و بازخوردهایی که داشتم خیلی هم باورپذیر بود. زندان با کیفیتی که محمدرضا خردمندان گرفت اتفاقاً در تقابل همان سکانس فرودگاه بود.
صدیقی: ما در ملودرام مخاطب میلیونی داریم و مخاطب نیاز به چنین فضاهای متنوعی دارد. مثل اینکه شما رستوران دارید و نمیتوانید یک نوع غذا جلوی همه بگذارید. خیلی هم سعی کردیم به سمت سانتی مانتالیزم حرکت نکنیم. ما به طور مثال خیلی نرم و روان مساله قمار را آسیب شناسی کردیم. اینکه با قمار خیلی راحت زندگی خود را از دست میدهید و حتی زندگی دیگران را هم تحتالشعاع قرار میدهید. در حالی که حتی خود کلمه «قمارباز» خط قرمز است، یعنی در جایی که نمیتوان از قمار حرف زد ما آن را آسیب شناسی کردیم.
بازخوردی هم داشتید؟
صدیقی: اتفاقاً قمار از خرده قصههایی بود که بازخوردهای خوبی هم داشت. در صفحه مجازی سریال نظرات بسیاری مطرح میشود و درباره این خرده قصهها هم این نظرها را داشتیم. یک نکته هم درباره کار گروهی بگویم، ما خیلی تلاش کردیم که خروجی سریال یکدست باشد و الان هم کسی متوجه نمیشود کدام قسمت کار با چه کسی بوده است.
گفتید حتی اسم قمارباز هم خط قرمز است و شاید با چنین خط قرمزهایی نتوان به درستی معضلات را آسیب شناسی کرد برمیگردم به سوال قبلیام دچار ممیزیهایی شدید که نتوانید مفهوم مورد نظرتان را به درستی بیان کنید یا ابتر بماند؟
صدیقی: چیزی نبود که به دلیل ممیزی ابتر بماند آن هم به این دلیل که آقای تحویلیان جنگید و در جایی که ممکن بود لطمهای به درام وارد شود بحث و گفتگو کرد و متقاعد کرد. ما هم سالهاست که مینویسیم و در این سالها یاد گرفتهایم که به گونهای حرف بزنیم که به کسی برنخورد.
خردمندان: شانسی در این سریال داشتیم که برخورداری از تهیهکنندهای حرفهای بود که به دلیل سابقه و تجربه طولانیاش خودش قصه و درام را به خوبی میشناسد و پای خیلی از سانسورها ایستاد. ما هر روز با لیستی از اصلاحیهها مواجه میشدیم که خیلی از آنها از نظر ما غیرمنطقی بود و حتی آسیب میزد. با این حال آقای تحویلیان سخت پای ماجرا بود.
این اصلاحیهها در چه زمینهای بود؟
خردمندان: یک سکانس را مثلاً در کل میخواستند دربیاوریم. مثل سکانس عروسی هاشم که پلیس او را دستگیر میکند. یا در سکانسهایی چون زندان که خیلی فضا رئال بود میخواستند اصلاحیههایی اعمال شود. یا مثلاً هر جا کلمه قمارباز میآمد باید در میآوردیم! در صورتی که مضمون جمله خودش ضد قمار بود و یا سکانسهایی از این قبیل.
برگردم به سوال قبلی چرا کارگردانان سینما وقتی به تلویزیون میآیند استانداردهای خود را تغییر میدهند؟
خردمندان: چون مدیوم تلویزیون با سینما فرق میکند. زیبایی شناسی تلویزیون و حتی اندازه قابها و نوع قصهگویی فرق میکند. کارگردانی که در سینما شاهکار است ولی سریال ساخته که به قسمت چهارم نرسیده، مخاطبش را از دست میدهد.
خردمندان: من بهعنوان کارگردان باید مدیوم تلویزیون را بشناسم و نباید مخاطبم را فدای حس جاهطلبانه کنم، تلویزیون جای تجربههای فرمی نیستم
در شبکه خانگی هم همینطور است بیشتر کارگردانانی موفق بودهاند که در تلویزیون هم اثارشان پرمخاطب بوده است.
خردمندان: دقیقاً همینطور است چون مدیوم را بهتر میشناسند. من به عنوان کارگردان باید مدیوم تلویزیون را بشناسم و نباید مخاطبم را فدای حس جاهطلبانه کنم، تلویزیون جای تجربههای فرمی نیستم. من باید بتوانم میانگینی از مردم را مخاطب خود کنم و به همین دلیل است که با جسارت تمام جایی هم کلیپ میسازم و شما اسمش را فیلم هندی میگذارید اشکالی هم ندارد اما طیف وسیعی از نوجوانان با همین لحظهها ارتباط برقرار میکنند، حس میگیرند، کاراکتر برایشان مهم میشود و اینها چیزهایی است که یک کارگردان باید راجعشان تصمیم بگیرد.
محمودسلطانی: با توجه به همین همراهی نوجوانان این را بگویم که چند شب پیش کسی برای من نظری گذاشته بود که همزمان با فصل دوم سریال که سهراب و هاشم کنکور داشتند برای کنکور درس میخوانده است و با انگیزه همان تلاش هم در رشته مورد نظرش قبول شده است.
خردمندان: مساله بعدی که باید به آن اشاره کنم این است که تلویزیون رسانه سرد است. اولین قسمتی که سریال «از سرنوشت» پخش شد من در یک مهمانی بودم و هیچکس به آن دقت نمیکرد همزمان شاید ۱۰ کار انجام میدادند و همزمان سریال را هم دنبال میکردند. همانجا اولین ضربه را خوردم! انگار همانجا یک پرانتز برای من باز شد و فهمیدم مخاطب تلویزیون زمین تا آسمان با مخاطب سینما فرق میکند. حالا من به عنوان کارگردان باید همین را هم در سریالسازیام و در میزانسن و روایتم لحاظ کنم.
مسعود کرمی: ما در هنگام نوشتن بخش اصلی مخاطب خود را روی نوجوان میگذاریم که بخش مغفول مخاطب است یعنی از ۱۸ سال تا ۲۲ یا ۲۳ سال. تلویزیون اصلاً به این قشر نمیپردازد و حتی کاری هم با دنیایش ندارد. دوستان به من میگفتند که بذرافشان کارگردان فاز دوم سریال چقدر در زمان تولید آن روی علاقههای نوجوانان مثل رپ مسلط بوده است و حتی سعی کرده است از ریتم رپ در برخی دیالوگها استفاده کند.
خردمندان: از برخی از سکانسهای ما چند صد کلیپ در میآید و خود نوجوانان در صفحات مجازی این کار را انجام میدهند. یکی از ویژگیهای از سرنوشت همین است که مخاطب جدی نوجوان دارد. چند سریال طی این سالها میتوانید مثال بزنید که مخاطب جدی نوجوان داشته باشد. اینها قشری هستند که سالها برایشان هیچ سریالی ساخته نشده است.
چقدر خود نوجوانان واقعاً مخاطب سریال قرار گرفتند؟ نوجوانانی که شاید شبکههای اجتماعی بی هیچ محدودیت و فیلتری و با هر سرگرمیای که مورد علاقه شان است انها را جذب میکند.
خردمندان: من پیشنهاد میکنم پیج فضای مجازی سریال را ببینید هر یک پستی که منتشر میشود حدود هزار نفر نظر میدهند که بیش از ۹۰ درصد آنها بین ۱۵ تا ۲۲ سال هستند واین خیلی برای من جذاب بود.
صدیقی: همان سکانس خداحافظی آرزو در فرودگاه یکی از وایرال ترین کلیپهایی بود که در اینستاگرام دیده شد.
مخاطب نوجوان امروز اتفاقاً خیلی راحت قید روابط را میزند و شاید برای همین است که چنین صحنههایی در خود فضای مجازی به صحنه «هندی» تعبیر شد.
صدیقی: اتفاقاً همین مخاطب با این سریال خیلی خوب ارتباط برقرار کرد چون خودش را در سریال میبیند. خود ما خیلی برای شخصیت آرزو و حضورش در قصه جنگیدیم چون او خیلی غیرمتعارف بود. حتی تهیه کننده هم نمیپذیرفت و برایش سوال بود که او روی چه اصولی این رفتار را انجام میدهد و من میگفتم روی اصل بی اصولی و دختران این سنین خیلیهایشان در پیدا کردن اصولشان سردرگماند. آرزو در فصل دوم پر از رفتارهای متناقض است و نمیداند چه میخواهد و ما در فصل سوم او را به جایی رساندیم که نتیجه اشتباهاتش را هم دید و تحول پیدا کرد.