جامعه پویا - فیلم یدو فیلمی است محصول مشترک بنیاد فارابی و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان . این فیلم در جشنواره فیلم فجر 99 جوایز بسیاری از آن خود کرد.
داستان فیلم یدو
فیلم یدو ماجرای حصر آبادان را از زاویه دید یک پسر نوجوان دنبال میکند؛ پسری که در میانه جنگ یاد میگیرد که چطور با از دست دادن داشتهها و دلبستگیهایش کنار بیاید و مفهوم بلوغ را درک کند. تمرکز فیلم یدو بیش از هر چیز روی شخصیت اصلی است و سیری که طی روزهای جنگ از سر میگذارند. این رویکرد نه فقط در فیلمنامه بلکه در فرم و اجرا هم به چشم میخورد، طوری که احتمالا به غیر از این پسر نوجوان هیچ شخصیت یا عنصر دیگری را در نمای نزدیک نمیبینید و همه چیز طوری چیده شده تا یدو در قاب جلوه کند.
عوامل مختلف از فیلمبرداری و تدوین گرفته تا طراحی هنری و جلوههای ویژه دست به دست هم دادهاند تا فضایی کمتر دیدهشده از آبادان روزهای جنگ را تجربه کنیم. در میان بازیگران هم ستاره پسیانی تنها چهره آشناست که در کنار جمعی از بازیگران بومی و نابازیگرها حضوری گرم و متفاوت دارد.
فیلم یدو به صورت پیشفرض فیلمی است که احتمالا نسبت به دیگر آثار پرسروصدای جشنواره تماشاگر کمتری خواهد داشت و چندان حرف و حاشیهای هم پیرامون آن به راه نمیافتد. اما کسانی که به تماشای آن بنشینند، نکات جذابی را در آن کشف میکنند و در میان نامزدهای برگزیده جشنواره امسال هم چند عنوان مهم را به خود اختصاص میدهد.
یدو فیلمی به کارگردانی مهدی جعفری، نویسندگی مهین عباسزاده و مهدی جعفری و تهیهکنندگی محمدرضا مصباح محصول سال ۱۳۹۹ است .
بازیگران یدو
ستاره پسیانی
میلاد صویلاوی
محمدمهدی آلبو علی
ریحانه آریامنش
اکبر اودود
سعید آلبو عبادی
عبدالحلیم تقلبی
رضا نوری
حسین پوریده
آرمان آسایش
طاهره نیکآزاد
یاسین مسعودی
موسیقی بامداد افشار
فیلمبردار مرتضی نجفی
تدوینگر میثم مولایی
نقدی بر فیلم یدو
یدو تلاش دارد ادای دینی بکند به نوجوانان و کودکانی که در شکست حصر آبادان پابه پای بزرگترها رشادتها کرده اند و اگرچه تلاشش قابل ستایش است اما در این هم لکنت دارد و نتیجه چندان رضایت بخش نیست.
سلام سینما نوشت : یدو را باید یک کار سفارشی [کانون پرورش فکری] ناقص دانست چرا که در انتقال پیامش آنچنان الکن است که ننه در بیان حرف دلش!
یدو نوجوانی ست که اصرار دارد خانواده اش را متقاعد کند از آبادانی که در حصر عراقی هاست کوچ کنند. ننه اما به دلایلی که تاپایان فیلم هیچ گونه باوری در ذهن مخاطب ایجاد نمیکنند مخالف رفتن است. اول غم غربت را بهانه میکند ، بعد قبر اموات و دست آخر هم بزش را. مخاطب نمیفهمد کارگردان میخواهد مادر را عاشق شهرش معرفی کند یا صرفا کسی که از رفتن میترسد.
قصه در محتوا و فراز و فرودش هم ناقص است. چه آن زمان که یدو یکهویی از جوان خنثی کننده بمب خوشش می آید چه آنجا که رابطه ی یدو و دختر همسایه به یک بلبل و یک دستخط بجامانده محدود میشود و چه آنجا که گاوهای پناهنده یکهو غیبشان میزند. گویی داستان هنوز قوام نیافته و ارتباط بخش های مختلف آن مستحکم نیست تا مخاطب را مجبور کند با تلاش برای کشف علت هر معلول به اتفاقات جاری یا آینده بیندیشد.
شخصیت های بخوبی ساخته و پرداخته نشده اند و اصولا خُرده نقش های اطراف و اکناف قصه صرفا برای کمک به نقش اول وارد فیلم شده اند و نیازی به کشف خواستگاه و مقصدشان نیست. هرچقدر برای کشف ماورای شخصیت های یدو و مادرش تلاش شده به همان میزان بقیه کارکترها نادیده گرفته شده اند و گویی جز برای طنز قصه یا پیش برد روایت به کار دیگری نیامده اند.
اگرچه ستاره پسیانی بازی خوب و قابل قبولی ارائه کرده اما استفاده از یک بازیگر زن غیربومی در کنار کلی بازیگر بومی هم خود جای توجه دارد. این نکته آنجا توجه بیشتری جلب میکند که لهجه وارد ماجرا میشود و تماشاگران خطه آبادان و خرمشهر بخوبی تفاوت آن را درک میکنند. بازی خوب نوجوان بومی فیلم که بار اصلی روایت را بدوش میکشید هم قطعا غیر قابل انکار است.
تصویر برداری اگرچه در صحنه های ابتدایی فیلم و نمایش زندگی روزمره تک پلان جذاب و پرجلوه است اما اصرار فیلمساز در کلوزآپ نگرفتن از دو کودک دیگر خانواده یا برخی چهره ها هم بدجور توی ذوق زده، گویی عمدا از اهمیت نقش های مکمل کاسته تا نقش اول بیشتر و پررنگ تر دیده شود.
یدو تلاش دارد ادای دینی بکند به نوجوانان و کودکانی که در شکست حصر آبادان پابه پای بزرگترها رشادتها کرده اند و اگرچه تلاشش قابل ستایش است اما در این هم لکنت دارد و نتیجه چندان رضایت بخش نیست. این نقد در روزهای جشنواره سی و نهم فیلم فجر و کثرت اکران ها نوشته شده فلذا اشتباهات سهوی را ببخشایید.