2024/10/08
۱۴۰۳ سه شنبه ۱۷ مهر
پیشنهادات ما
سرگذشت دردناک زنی که شوهرش او را شکنجه می کرد

سرگذشت دردناک زنی که شوهرش او را شکنجه می کرد

زنی که شوهر قاچاقچی اش او را آزار می داد داستان زندگی دردناکش را تعریف کرد

جامعه پویا -من نه تنها قاچاقچی مواد مخدر نیستم بلکه خودم از قربانیان افیون مرگ هستم. با وجود این نمی دانم چگونه اثبات کنم مجبور به این کار شده ام و ...

 

 

این ها بخشی از اظهارات زن 20ساله ای است که در عملیات هماهنگ و ضربتی ماموران دایره مبارزه با مواد مخدر کلانتری نجفی مشهد به همراه همسرش دستگیر شده است. این زن جوان که مدعی بود به اجبار شوهرش با او همکاری می کند، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: هشت سال بیشتر نداشتم که پدرم را از دست دادم. او کارگر کوره های آجرپزی در حاشیه شهر مشهد بود و با زحمت کشی مخارج خانواده پنج نفره مان را تامین می کرد تا این که به بیماری سرطان خون مبتلا شد و جانش را از دست داد. من که کوچک ترین عضو خانواده بودم هنوز معنای از دست دادن پدر را نمی دانستم که مادرم نیز یک سال بعد از این ماجرا با مردی ازدواج کرد و به دنبال سرنوشت خودش رفت. در این شرایط خواهر بزرگم مرا نزد خودش برد و در کنار آن ها زندگی کردم.تا این که یک سال قبل با «علی رضا» آشنا شدم. او یک هفته بعد از این آشنایی به خواستگاری ام آمد اما خواهر و برادرانم با ازدواج ما مخالف بودند چرا که اعتقاد داشتند قیافه خواستگارم فریاد می زند که او جوانی خلافکار است اما من که به علی رضا دل باخته بودم به مخالفت با خانواده ام پرداختم و به آن ها گفتم شما مگر غیب گو هستید که از ظاهر انسان ها خلافکاری او را تشخیص می دهید؟ خلاصه با وجود همه این مخالفت ها خودم با علی رضا به محضر رفتم و با او ازدواج کردم ولی هنوز یک هفته از آغاز زندگی مشترکمان نگذشته بود که علی رضا به من گفت دوبار سابقه زندان دارد.

 


آن جا بود که تازه فهمیدم چه اشتباه بزرگی مرتکب شده ام و خواهر و برادرانم درست تشخیص داده بودند در حالی که برای گرفتن طلاق از علی رضا تردیدداشتم دچار علایم ناشی از بارداری شدم. نتیجه آزمایش های پزشکی نیز بعد از گذشت یک ماه از این ماجرا نشان داد که باردار هستم. حالا دیگر چاره ای جز ادامه زندگی با علی رضا نداشتم ولی طولی نکشید که متوجه شدم همسرم برای تامین هزینه های اعتیادش به توزیع مواد مخدر صنعتی از نوع شیشه و کریستال رو آورده است. اکنون دیگر یقین داشتم که آینده ام تباه می شود چرا که روزگار فلاکت بار معتادان به مواد مخدر صنعتی را دیده بودم و می دانستم فرجام آن ها چه خواهد شد. دیگر هیچ امیدی به آینده نداشتم اما نمی توانستم برای سرنوشت فرزندم تصمیم درستی بگیرم. این درحالی بود که شوهرم مرا زیر مشت و لگد می گرفت و مجبورم می کرد تا هنگام حمل و توزیع مواد مخدر صنعتی با او همراه شوم تا مورد ظن پلیس قرار نگیرد. با این همه نیروهای کلانتری نجفی به ما مشکوک شدند و هنگامی دستگیر شدیم که همسرم مقداری مواد مخدر صنعتی(شیشه) به همراه داشت. اکنون من نیز قربانی خلافکاری های همسرم شدم و ...

 


این گزارش حاکی است با صدور دستوری از سوی سرگرد مهدی کسروی (رئیس کلانتری نجفی) بررسی های بیشتر با معرفی متهمان این پرونده به مراجع قضایی در دایره مبارزه با مواد مخدر آغاز شد.

 

پیشنهادات ما
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.