جامعه پویا -راننده مسافربری که به اتهام قتل دختری نوجوان بازداشت شده، در حالی مدعی است جسد دختر نوجوان را کنار رودخانه ارس دفن کرده که هنوز جسد این دختر پیدا نشده است. به گزارش «ایران»، رسیدگی به این پرونده به دنبال ناپدید شدن دختر 15 سالهای به نام شیما از مرداد سال گذشته در تهران و با شکایت خانواده وی، تحقیقات به دستور بازپرس شعبه هفتم دادسرای امور جنایی تهران آغاز شد. در بررسیهای اولیه مشخص شد که شیما آخرین بار سوار بر یک خودرو پرشیا سفید رنگ شده و با شناسایی صاحب خودرو به نام بهلول، وی به پلیس احضار شد. وی مدعی شد مسافرکش است و این دختر را به عنوان مسافر سوار کرده و به نظام آباد برده است و دیگر خبری از او ندارد اما پلیس در بازرسی خانه وی وسایل متعلق به شیما را پیدا کرد. با این حال وی مدعی شد دختر نوجوان چون از خانه فرار کرده و جایی برای ماندن نداشته، چند روزی در خانه او بوده و سپس رفته است. بدین ترتیب چند روز بعد این مرد آزاد شد. تا اینکه با گذشت بیش از یک سال با درخواست پدر شیما مبنی بر رسیدگی جدی به این پرونده و درخواست از دادستان تهران سرانجام به دستور رئیس قوه قضائیه، بهلول هفته گذشته دوباره بازداشت شد. مرد میانسال که در تحقیقات اولیه همچنان مدعی بود شیما خانهاش را ترک کرده است، یک روز بعد از دستگیری راز ناپدید شدن دختر دانشآموز را برملا کرد. او این بار مدعی شد که دختر نوجوان به خاطر مصرف مواد مخدر فوت کرده و او از ترس جسدش را کنار رودخانه ارس دفن کرده است. به دنبال این اعتراف، کارآگاهان پلیس پس از هماهنگیهای قضایی راهی محل مورد نظر شده اما موفق به کشف جسد نشدند. این مرد که 60 ساله است روز گذشته بار دیگر برای تحقیقات به دادسرای امور جنایی تهران منتقل و در بازجوییها مدعی شد حدود 750 کیلومتر را سفر کرده تا به رودخانه ارس برسد و جسد دختر نوجوان را کنار رودخانه دفن کند. به دستور بازپرس رستمی، متهم میانسال در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شد. همچنین بازپرس جنایی دستور تحقیقات درخصوص جرایم احتمالی دیگر مرد میانسال از جمله موضوع اغفال یا حتی قتل دختران دیگر از سوی بهلول را صادر کرد.
گفتوگو با متهم
با شیما چطور آشنا شدی؟ من راننده سیار هستم و در خیابانهای تهران پرسه میزنم و مسافر سوار میکنم. آن شب هم شیما را به عنوان مسافر در نزدیکی پارکینگ بیهقی سوار کردم و در راه شروع به درد دل کرد و من که دیدم دختر بی پناهی است، او را به خانهام بردم. حدود دوهفته در خانهام ماند.
در این مدت نمیخواست از خانهات برود؟ اصلاً حال خوبی نداشت و من هم اصراری برای رفتن او نداشتم. زمانهایی که از خانه خارج میشدم، برای اینکه او از خانه خارج نشود و همسایهها او را نبینند، در را قفل میکردم. شب حادثه ما با هم مواد مصرف کردیم. صبح حدود ساعت 10 بود که از خواب بیدار شدم و دیدم که شیما نفس نمیکشد. نبضش را گرفتم، اما نبض نداشت. فهمیدم که مرده است و خیلی ترسیده بودم.
چرا به اورژانس یا پلیس خبر ندادی؟ ترسیده بودم. چطور میتوانستم ثابت کنم که او بر اثر مواد فوت کرده است. از طرفی توضیح اینکه در خانه من چه میکرد، سخت بود. تا شب صبر کردم و حدود ساعت 12 شب بود که جسد را داخل پتویی پیچیدم و روی صندلی عقب خودروام قرار دادم. بعد از آن به سمت شهر زادگاهم که یکی از شهرهای مرزی آذربایجان است، رفتم و جنازه را در کنار رود ارس دفن کردم.
در این مسیر 750 کیلومتری پلیس به تو شک نکرد؟ چون راه را بلد بودم، بعضی از مسیرها را بیراهه میرفتم که گیر نیفتم.
چرا این همه راه برای دفن جسد رفتی؟ با آنجا آشنایی کامل داشتم، تنها فکری که در آن لحظه به ذهنم رسید، این بود که جسد را آنجا دفن کنم. در این مدت دوبار دیگر به آنجا رفتم.
میگویند زمانی که مأموران تو را بازداشت کردند، دختر جوان دیگری در خانهات حبس بوده است؟ اصلاً صحت ندارد. هر دوبار پلیس با من تماس گرفت و من را احضار کرد. بار اول تهران بودم که خودم را به اداره آگاهی رساندم و بار دوم با برادرم شهرستان بودم و بعد از این تماس فوراً به تهران آمدم.
چند جفت کفش زنانه در خانهات کشف شده، متعلق به چه کسانی است؟ فقط کفش زنانه نبود. یک وانت لباس زنانه دست دوم هم بود. آنها را یکی از دوستانم برایم آورده بود و من میفروختم و منبع درآمدم بود.
خبر ناپدید شدن شیما و فیلمهایی که پدرش در فضای مجازی منتشر کرده بود را ندیدی؟ من با این سن و سال دنبال پیگیری خبر و فضای مجازی نیستم. برای همین اصلاً این اخباری که میگویید را ندیدم و نخواندم.