جامعه پویا -بعد از آن که به خاطر قماربازی های شوهرم با حالت قهر به خانه پدرم رفتم او با زن دیگری در این مدت ازدواج کرد و بعد هم سومین زنش را گرفت اما سوء ظن رهایش نمی کرد تا این که در یک درگیری فامیلی دست به جنایت زد و...
زن 54 ساله با بیان این که 40 سال روزهای وحشتناکی را گذراندم اما دیگر طاقت این همه تهمت های ناروا و سوء ظن های همسرم را ندارم درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: در یکی از روستاهای مرزی خراسان رضوی و در خانواده ای پرجمعیت به دنیا آمدم . پدرم باغدار بود و مادرم نیز با خیاطی برای اهالی روستا به امرار معاش خانواده کمک می کرد اما متاسفانه پدرم مردی قمارباز بود و همه درآمدش را در قماربازی از دست می داد.
کودک خردسالی بودم که به مشهد مهاجرت کردیم و در حاشیه شهر ساکن شدیم. در این مدت نیز پدرم قماربازی را رها کرد تا بیشتر به خانواده اش برسد. خلاصه 14ساله بودم که جوان 19ساله ای به خواستگاری ام آمد. "اصغر" پسر خواربارفروش محله بود و نزد پدرش کار می کرد خیلی زود مراسم عقدکنان ما برگزار شد و سه ماه بعد نیز زندگی مشترکمان را در منزل پدر شوهرم آغاز کردیم. در طول 5 سال صاحب 2 دختر شدم و زندگی خوبی داشتیم تا این که همسرم به کمک پدرش منزل کوچکی خرید و ما زندگی مستقل خودمان را ادامه دادیم. اما درحالی که پسرم را باردار بودم هر روز برخی لوازم منزل گم می شد . زمانی که از همسرم سوال می کردم مدعی می شد لوازم منزل را به بعضی از دوستان نیازمندش داده است. شب ها نیز تا دیروقت در بیرون از منزل به سر می برد . ابتدا فکر می کردم همسرم معتاد شده است اما طولی نکشید که دریافتم اصغر نیز مانند پدرم قماربازی می کند . کار به جایی رسید که نه تنها لوازم برقی بلکه فرش خانه را نیز در قماربازی از دست داد. آن قدر کتکم زد که بین مهره های کمرم فاصله افتاد و مدام سردرد بودم .
از سوی دیگر نیز بسیار بدبین شده بود و تهمت های بسیار ناروایی به من می زد. اطرافیانم اعتقاد داشتند بدبینی های اصغر به خاطر قماربازی هایش است به همین دلیل با حالت قهر به منزل پدرم رفتم تا طلاق بگیرم،اما پدرم با تاکید بر این که فرد قمارباز هیچ گاه سربه راه نمی شود از من خواست فرزندانم را رها کنم و خودم را نجات بدهم. اما من نمی توانستم از بچه هایم بگذرم و آن ها را فراموش کنم. در همین مدت متوجه شدم که اصغر زن دیگری را به عقد خودش درآورده است من هم که دیگر جایی در خانه پدرم نداشتم به خاطر فرزندانم دوباره به خانه ام بازگشتم ولی اصغر مرا مجبور کرد تا با همسر دومش در زیر یک سقف زندگی کنم.
بعد از این ماجرا او یک بار دیگر نیز ازدواج کرد و سومین زنش را گرفت ولی حدود 15سال بعد از این ماجرا و درحالی که از همسر دومش دختر 14 ساله ای داشت با 2 همسر دیگرش به خاطر بدبینی و سوء ظن درگیر شد که آن ها هم نتوانستند بداخلاقی های اصغر را تحمل کنند و به ناچار از او طلاق گرفتند ولی من با همه این روزهای تلخ در حالی زندگی با اصغر را ادامه میدادم که دختر 14ساله هوویم نیز کنار من زندگی می کرد با این حال همسرم هیچ گاه دست از سوء ظن هایش برنداشت تا این که یک روز به بهانه این که پسر یکی از نزدیکانش به سوسن (دختر هوویم) نظر سوء دارد با پدر آن پسر نوجوان به مشاجره پرداخت و طی درگیری فامیلی او را با ضربه چاقو به قتل رساند .
خلاصه پنج سال بعد از این ماجرا خانواده مقتول به خاطر نسبت فامیلی از خونخواهی پسرشان گذشتند و اصغر از زندان آزاد شد. مدتی که او در زندان به انتظار اعدام نشسته بود من با خیاطی که حرفه آن را از مادرم آموخته بودم مخارج زندگی ام را تامین می کردم تا دست نیاز به سوی کسی دراز نکنم . در عین حال بعد از آزادی همسرم نیز به خیاطی ادامه دادم تا او شغل مناسبی پیدا کند. اما اکنون باز هم همسرم تهمت های زشتی را به من نسبت می دهد و ادعا می کند با مردی که از او پارچه می خرم ارتباط نامشروع دارم با آن که در طول 40 سال گذشته با همه ناملایمات و مشکلات زندگی کنار آمدم و سکوت کردم اما دیگر نمی توانم با این بدبینی و تهمت های ناروایی کنار بیایم که او را یک بار تا پای چوبه دار برده است و... گزارش خراسان حاکی است رسیدگی کارشناسی به این پرونده با صدور دستوری از سوی سرگرد یعقوبی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) توسط مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.