جامعه پویا -آشنایی های فضای مجازی نه تنها دخترم را در گرداب وحشتناک فسادهای اخلاقی گرفتار کرد بلکه چندین بار دست به خودکشی زد و ...
زن 40 ساله با بیان این که دخترم روی تخت بیمارستان در جدال با مرگ است و من به زنی درمانده تبدیل شده ام درباره این ماجرای تلخ به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد گفت: 20ساله بودم که پای سفره عقد نشستم و زمانی زندگی مشترکم را آغاز کردم که معتقد بودم فقط باید یک فرزند داشته باشم تا بتوانم او را خوب تربیت کنم دوسال بعد ناهید به دنیا آمد و به زندگی ما صفای دیگری بخشید.
من و همسرم از هیچ محبت و عاطفه ای دریغ نمی کردیم . کافی بود دخترم اراده کند چیزی را دوست دارد هر آن چه می خواست برایش فراهم می کردیم . ناهید نور چشمم بود و من همه سعادت و خوشبختی ام را در وجود تک دخترم خلاصه کرده بودم ولی او دختری پرتوقع بارآمد و باید من و پدرش دست به سینه می ایستادیم تا امکانات رفاهی را برایش فراهم کنیم . وقتی به سن نوجوانی رسید برای او گوشی هوشمند و اینترنت آزاد خریدیم. از همین جا بود که مسیر زندگی دخترم تغییر کرد و کابوسی وحشتناک در برابر دیدگان من قرار گرفت. او مدام در فضاهای مجازی سیر می کرد و به دختری افسرده و گوشه گیر تبدیل شده بود و دیگر از آن روابط عاطفی گذشته خبری نبود تا این که دو سال قبل و درحالی که بیشتر از 16 بهار از عمرش نمی گذشت ناگهان با خوردن چند قرص دست به خودکشی زد .
وحشت زده و هراسان او را به بیمارستان رساندم و با کمک پزشکان از مرگ نجات یافت. این عمل احمقانه دخترم نگرانی عجیبی را در خانواده ما به وجود آورد . وقتی او در بیمارستان بستری بود محتوای گوشی همراهش را بررسی کردم و تازه فهمیدم که او از مدتی قبل با پسری در فضای مجازی ارتباط دارد. از متن پیامک هایش متوجه شدم آن پسر غریبه پس از سوء استفاده از سادگی دختر نوجوانم او را رها و با دختر دیگری ازدواج کرده است به همین دلیل ناهید در یک فضای عاشقانه پوشالی تصمیم به خودکشی گرفته بود. بعد از این ماجرا ناهید دیگر هیچ گاه آرامش نیافت چندین جلسه او را نزد روان پزشک بردیم اما او بسیار مقاومت می کرد تا این که دو هفته بعد دوباره دست به خودکشی زد و این بار هم من به طور کاملا اتفاقی متوجه شدم و او را به بیمارستان رساندم حالا از شدت نگرانی شبها کابوس می دیدم و از ترس مرگ دخترم آرام و قرار نداشتم.
تصمیم گرفتم او را به مسافرت ببریم تا شاید از این افسردگی رها شود اما حادثه تلخ دیگری روزگار سیاهمان را زیر و رو کرد. در مسیر سفر تصادف کردیم شوهرم قطع نخاع شد و ناهید از ناحیه پا آسیب جدی دید به طوری که هم اکنون نیز یک پایش می لنگد . این حادثه هولناک اوضاع روحی دخترم را بدتر کرد تا حدی که 20 روز قبل از خانه گریخت و به من پیامک زد که دیگر تحمل این اوضاع را ندارم و...
ناهید پاسخ تلفن هایم را نمی داد و من دیوانهوار به هر کوی و برزن سر می زدم تا شاید اثری از دخترم پیدا کنم. بالاخره با خواهش و التماسهای پیامکی من سه روز بعد به خانه بازگشت اما پرخاشگری می کرد و سوال هایم را بی پاسخ می گذاشت . صبح ها از خانه بیرون می رفت و شب هنگام در حالی باز می گشت که دهانش بوی سیگار می داد. با کمک خواهرم و با بررسی محتویات گوشی تلفنش فهمیدم که او با زن مطلقه معتادی ارتباط دارد . مادر آن زن جوان در کنار تخت بیمارستانی دخترم بستری بود و در آن مدت با یکدیگر آشنا شده بودند. ناهید نه تنها در دام اعتیاد آن زن مطلقه افتاده بود بلکه با مرد غریبه ای ارتباط داشت که 20 سال از او بزرگ تر بود. او با تصاویر و پیامک های عاشقانه به دخترم ابراز علاقه می کرد و مدعی بود قصد ازدواج با او را دارد. من که می دانستم همه این جملات عاشقانه چیزی جز هوسرانی و فریب یک دختر نوجوان نیست به شماره تلفن آن مرد دسترسی پیدا کردم و به او گفتم دست از سر دخترم بردارد وگرنه ممکن است دست به کار خطرناکی بزنم اما آن مرد بی شرمانه قصد اخاذی از مرا داشت و ادعا می کرد باید مبالغ هنگفتی بپردازم تا دخترم را به حال خودش بگذارد . در این میان وقتی ناهید متوجه تماس من با آن مرد غریبه شد دوباره خودزنی کرد و اکنون در بیمارستان در جدال با مرگ است و...
تازه فهمیدم توجه بیش از حد به دخترم در دوران کودکی عامل اصلی این حوادث تلخ است و...
گزارش خراسان حاکی است با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ علی عبدی (رئیس کلانتری میرزا کوچک خان) بررسی های کارشناسی و روان شناختی توسط مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی درباره این ماجرای تلخ آغاز شد.