جامعه پویا -پرونده مردی که متهم است یکی از وکلای دادگستری را با همدستی همسر مقتول به کام مرگ کشانده در دادگاه کیفری یک استان تهران بررسی میشود.
تیرسال گذشته زن جوانی با مراجعه به ادارهپلیس پایتخت مأموران را از ناپدید شدن ناگهانی برادرش باخبر کرد و گفت: برادرم وکیل دادگستری است و پیمان نام دارد. چند روزی از او خبری نداشتم تا شماره خانهاش را گرفتم که همسرش به نام مهتاب گفت دو فرش نفیس را به زعفرانیه برده و دیگر به خانه برنگشتهاست. حرفش را باور کردم، چون آنها با هم اختلاف داشتند به همین خاطر گاهی پیش میآمد برادرم خانه را ترک کند و چند روز بعد یا چند هفته بعد به خانه برگردد.
زن جوان درباره اختلاف برادرش با همسرش گفت: مهتاب زن بسیار خوبی است، اما برادرم اخلاق تندی دارد. آنها هر از گاهی با هم درگیر میشدند، اما مهتاب گذشت میکرد تا مدتی قبل پدر مهتاب بر اثر کرونا فوت کرد. همین باعث شد اوضاع روحی مهتاب به هم ریخت و درگیری آنها بیشتر شد. وقتی فهمیدم از پیمان خبری نیست سراغش را از همسرش گرفتم. حالا از پلیس درخواست کمک دارم تا برادرم را پیدا کند.
با اعلام مفقودی شماره همراه مرد جوان مورد بررسی قرار گرفت که مأموران دریافتند یک شماره تماسهای متعددی با پیمان داشته است. در بررسیهای بیشتر معلوم شد این خط متعلق به مردی به نام فرامرز است که فرد با نفوذی در شهر اراک بوده و موکلهای زیادی را به پیمان معرفی کردهاست. با به دست آمدن این اطلاعات همسر پیمان نیز مورد تحقیق قرار گرفت، اما مدعی شد از شوهرش اطلاعی ندارد تا اینکه در روند تحقیقات مشخص شد او با فرامرز رابطه پنهانی داشته است.
قتل و سوزاندن جسد
این سرنخ کافی بود تا مهتاب بازداشت شود و تحت بازجویی قرار گیرد. او در بازجوییهای فنی ابتدا مدعی شد فرامرز شوهرش را به قتل رسانده و جسدش را در جاده ساوه سوزانده است، اما در اظهارات بعدی گفت در انتقال جسد با فرامرز همکاری داشته است.
زن جوان در توضیح بیشتر گفت: من و پیمان ۱۵سال قبل با هم ازدواج کردیم و صاحب دو دختر ۱۴ساله و چهارساله هستیم. پیمان مرد بد اخلاقی بود. فرامرز که از دوستان شوهرم بود با ما رفت و آمد خانوادگی داشت و در نبود شوهرم مرا در کارهای خانه و خریدهای خانه کمک میکرد. این گذشت تا فهمیدم او هم با زنش به اختلاف خورده است. همین باعث شد رابطه ما نزدیکتر و صمیمانهتر شود. تا کار به جدایی او و همسرش رسید.
زن جوان در ادامه گفت: وکالت همسر فرامرز را شوهرم قبول کردهبود به همین خاطر فرامرز بعد از طلاق زنش از شوهرم کینه گرفت و از آن جایی که از اختلاف ما خبر داشت قتل شوهرم را پیشنهاد داد. من با این پیشنهاد مخالفت کردم، اما او روز حادثه به خانهمان آمد و با اسلحهای که برای پیمان بود به او شلیک کرد. سپس جسدش را به جاده ساوه برد و آتش زد. باور کنید در نقشه و اجرای قتل نقشی نداشتم و فقط در حمل جسد فرامرز را کمک کردم.
زن جوان در حالی که اشک میریخت، گفت: دختر بزرگترم به نام پریسا از رابطه من و فرامرز باخبر بود و، چون بداخلاقیهای پدرش را میدید از این موضوع با کسی صحبتی نکردهبود. بعد از قتل رابطه من و فرامرز نزدیکتر شد، اما او از این فرصت استفاده کرد و از من باج خواهی میکرد. این اواخر هم ۱۰۰میلیون تومان از من گرفته بود و همین باعث شد با او اختلاف پیدا کنم، چون پول بیشتری میخواست و دختر کوچکم را نیز اذیت میکرد.
با ثبت این اظهارات فرامرز شناسایی و بازداشت شد. او خلاف اظهارات زن جوان به قتل با همدستی مهتاب و دخترش پریسا اعتراف کرد و گفت: روز حادثه، مهتاب به شوهرش قرص بیهوشی داد و با من تماس گرفت. بعد از تماس به خانه آنها رفتم و با اسلحهای که مهتاب به من داد پیمان را کشتم. جسد را به کمک مهتاب به جاده ساوه بردیم و آتش زدیم.
اعترافات تلخ دختر مقتول
پریسا دختر مقتول نیز تحت بازجویی قرار گرفت. او به مأموران گفت: پدرم و مادرم با هم اختلاف داشتند. روز حادثه مادرم به پدرم قرص بیهوشی داد. وقتی فرامرز وارد خانه شد آنها مرا در یک اتاقی گذاشتند تا صحنه را نبینم. لحظاتی بعد از اتاق بیرون آمدم که دیدم پدرم با اسلحه کشته شده و خونش روی زمین ریخته شده است.
دختر نوجوان در آخر گفت: پدرم مرد بداخلاقی بود و ما را اذیت میکرد. برای اینکه مادرم را نیز از دست ندهم در این باره با کسی حرفی نزدم.
با کامل شدن تحقیقات، فرامرز به اتهام مباشرت در قتل و جنایت بر میت، همسر مقتول نیز به اتهام معاونت در قتل و جنایت بر میت راهی زندان شدند. پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا متهمان بعد از تعیین شعبه در وقت رسیدگی محاکمه شوند.