جامعه پویا -دختری که با پسر مورد علاقه اش سرقت میلیاردی کرده بود در پی یک شکست عشقی او را لو داد .
اوایل مهرسال گذشته مرد سالخوردهای در تهران به اداره پلیس رفت و از سرقت حدود ۳میلیاردتومان از اموالش شکایت کرد. وی گفت: من تاجر هستم و وضع مالی خوبی دارم و همراه خانوادهام در خانهای بزرگی در یکی از خیابانهای شمالی تهران زندگی میکنم. چند روز قبل همراه خانوادهام برای تفریح به ویلایمان در شمال ایران رفتیم. ساعتی قبل وقتی به تهران بازگشتیم و وارد خانه شدیم همه وسایل و کمدها بهم ریختهبود که حکایت از آن داشت سارق یا سارقانی به خانهام دستبرد زدهاند. به سرعت به سراغ محل نگهداری جواهرات و دلارهایم رفتم، اما متأسفانه همه آنها که حدود ۳میلیارد تومان ارزش داشت سرقت شدهبود.
با شکایت مرد تاجر تیمی از کارآگاهان پلیسآگاهی به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت برای رسیدگی وارد عمل شدند. بررسیهای دوربینهای مداربسته نشان داد مرد جوانی در حالی که صورتش را با نقاب پوشانده و دستکش به دست دارد وارد ساختمان میشود و با کلید در را باز میکند و ساعتی بعد هم از آنجا خارج میشود.
مأموران پلیس دریافتند سارق مرد آشنایی است که کلید یدک ساختمان را در اختیار داشته و از محل نگهداری طلاها و جواهرات هم اطلاع داشته است.
ارتباط پنهانی
در حالی که ششماه از حادثه گذشته بود و مأموران پلیس هم هیچ ردی از سارق پیدا نکرده بودند، دختر جوانی به اداره پلیس رفت و سرنخی از سارق خانه مرد تاجر در اختیار مأموران قرار داد.
وی گفت: یک سال قبل در مهمانی با پسر جوانی به نام بهروز آشنا شدم و به من ابراز علاقه کرد. مدتی با هم ارتباط تلفنی داشتیم و کم کم به هم علاقه پیدا کردیم و ارتباط ما بیشتر شد. او همیشه با من حرفهای عاشقانه میزد و از زندگی آیندهمان صحبت میکرد و قرار بود مرا خوشبخت کند، اما هرگز فکر نمیکردم او مرا فریب دهد.
قرار بود با هم ازدواج کنیم، اما میگفت پولی ندارد و منتظر فرصتی است تا پول زیادی بهدست آورد و زندگی تازهمان را شروع کنیم. چند ماه قبل از حادثه مرا به مهمانی دعوت کرد و در آن مهمانی علاوه بر مرد تاجر افراد دیگری هم حضور داشتند. بهروز مرد تاجر را به من نشان داد و گفت خیلی پولدار است و اگر با او رابطه دوستانهای برقرار کنم و کلید خانهاش را بهدست آورم میتواند به خانهاش دستبرد بزند و با پول آن زندگی شیرینی را آغاز کنیم. بهروز مرا طعمه او قرار داد و من هم قبول کردم و با مرد تاجر وارد رابطه دوستانه شدم. مدتی با شاکی در ارتباط بودم و به خانهاش رفت و آمد داشتم تا اینکه روزی کلید خانهاش را مخفیانه برداشتم و از روی آن کلید یدک تهیه کردم و بعد دوباره کلید را به محل خودش بازگرداندم.
شکست عشقی
شب حادثه خبر داشتم مرد پولدار همراه خانوادهاش به مسافرت رفته و با بهروز راهی خانه او شدیم. البته من داخل خودرو منتظر ماندم و بهروز به تنهایی برای سرقت به خانه او رفت و ساعتی بعد دست پر بازگشت. قرار بود او طلا و جواهرات را بفروشد و با هم زندگی مشترکمان را آغاز کنیم، اما ناگهان او غیبش زد. بعد از طریق دوستانش فهمیدم بهروز پس از سرقت به ترکیه رفته و با دختری که از قبل عاشق او بوده ازدواج کرده است. شکست عشقی تلخی خورده بودم و تازه متوجه شدم او مرا فریب داده تا به عشق قدیمیاش برسد، اما ناچار بودم سکوت کنم، چون او فراری بود و اگر به مأموران پلیس خبر میدادم خودم باید تاوان سرقت را به تنهایی میدادم.
وی ادامه داد: همیشه در پی انتقام از بهروز بودم تا اینکه چند روز قبل متوجه شدم او برای دیدن خانوادهاش به ایران برگشته است. به همین دلیل الان به اداره پلیس آمدم تا راز سرقت خانه مرد تاجر را برملا کنم و او را به دام بیندازم، هر چند میدانم در این ماجرا پای خودم نیز گیر است.
بازداشت دزد عاشق پیشه
با اعتراف دختر جوان مأموران پلیس راهی خانه بهروز شدند و وی را بازداشت و به اداره پلیس منتقل کردند.
متهم در بازجوییها به جرم خود اعتراف کرد و گفت: من عاشق دختری بودم که همراه خانوادهاش به ترکیه رفته بود. پولی نداشتم برای ازدواج و همیشه در حال طراحی نقشهای بودم تا پولدار شوم. وقتی با دختر جوان آشنا شدم او را فریب دادم و طعمه مرد پولدار کردم تا از طریق او اموال آن مرد را سرقت کنم و به عشقم برسم. من فکر نمیکردم دختر جوان مرا لو دهد، چون پای خودش هم در آن سرقت گیر بود، اما اشتباه فکر کردم و الان به دام افتادم. تحقیقات از متهمان ادامه دارد.