جامعه پویا -آزار و اذیت دختر جوان در باغی اطراف تهران پسر را با حکم اعدام روبه رو کرد و پای میز محاکمه کشاند.
به گزارش اعتمادآنلاین، این متهم دو سال قبل در جریان پرونده تجاوز به دختری جوان بازداشت و یک بار به اعدام محکوم شد اما رأی صادره مورد اعتراض او قرار گرفت و دیوان عالی کشور نیز آن را نقض کرد. به این ترتیب پرونده برای رسیدگی مجدد به دادگاه کیفری استان تهران باز گردانده شد و این بار در شعبه ۱۰ در دست بررسی قرار گرفت.
بر اساس محتویات پرونده، دو سال قبل سه دختر به همراه دو پسر که با هم دوست بودند به باغی در شهریار رفتند تا ساعاتی را تفریح کنند. در این میان پسر دیگری که از دوستان یکی از دو جوان بود نیز به باغ آمد و به یکی از دختران تعرض کرد.
دختر شاکی دقایقی بعد از این تجاوز به پلیس مراجعه کرد و گفت: من به همراه دوستانم در باغ بودم که این اتفاق افتاد. ما برای تفریح به باغ رفته بودیم. رکسانا، آناهیتا به همراه دوستانشان آراز و مسعود نیز با من بودند. وقتی ما وارد باغ شدیم یکی از دوستان مسعود به نام فریبرز آمد. ما اصلاً فکر نمیکردیم او قصد تجاوز داشته باشد اما یکدفعه به سمت من آمد، دستم را کشید و همراه خودش برد. من سعی کردم خودم را از دست او رها کنم؛ اما زورش زیاد بود. او با داد و فریاد مرا همراه خودش برد و در دستشویی باغ به من تجاوز کرد.
این دختر به پزشکیقانونی معرفی شد و متخصصان تعرض به او را تایید کردند.
شاهدان چه گفتند
وقتی پرونده تشکیل شد و پلیس شاهدان را تحت بازجویی قرار داد، آنها تایید کردند فریبرز دختر را به زور همراه خودش برده است، اما گفتند نمیدانند تجاوزی صورت گرفته است یا نه. رکسانا گفت: ما در باغ نشسته بودیم که مسعود گفت یکی از دوستانش میآید. ما هم فکر کردیم او هم میآید که دور هم باشیم. وقتی فریبرز وارد باغ شد با همه سلام و احوالپرسی کرد و بعد بدون مقدمه به سراغ نیلوفر رفت و دست او را کشید. ما شوکه شده بودیم، مسعود گفت فریبرز این کار را نکن. او توجهی نکرد و ما هم بهتزده نگاه میکردیم. اصلاً فکر نمیکردیم او قصد آسیب رساندن به نیلوفر را داشته باشد. فریبرز نیلوفر را کشانکشان به سمت دستشویی برد. ما صدای فحاشی آنها را میشنیدیم بعد هم نیلوفر با وضعیتی آشفته آمد و با همه ما دعوا کرد و گفت به پلیس مراجعه میکند.
صدور حکم اعدام
با تکمیل اظهارات شاهدان، پرونده به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی به این پرونده نیلوفر شکایت خود را مطرح کرد و گفت درخواست اعدام برای فریبرز دارد و گذشت نمیکند. سپس سایر شاهدان در جایگاه قرار گرفتند و همگی گفتند فریبرز را دیدهاند که به زور دختر جوان را با خودش میبرد اما از ترس دخالتی نکردهاند.
در ادامه فریبرز در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من تجاوز نکردم و گفتههای شاهدان را قبول ندارم و نیلوفر هم دروغ میگوید. من متاهل هستم و زن و زندگیام را خیلی دوست دارم.
هرچند این مرد و وکیل مدافعش اتهام تعرض را قبول نکردند اما دادگاه با توجه به مدارک موجود در پرونده او را به اعدام محکوم کرد. رأی صادره مورد اعتراض قرار گرفت و این بار دیوان عالی کشور رأی را نقض و پرونده را برای رسیدگی به شعبه 10 ارسال کرد.
متهم یک بار دیگر پای میز محاکمه رفت. او به قضات شعبه 10 گفت: اشتباه بزرگ من این بود که در آن باغ حاضر شدم. نیلوفر و دوستانش قصد دارند از من اخاذی کنند و چنین ادعایی را مطرح کردهاند. من مرتکب تعرض نشدم و اعترافات اولیهام در اداره پلیس از ترس بود.
بعد از گفتههای این مرد و وکیل مدافعش هیات قضات شعبه 10 برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.