جامعه پویا -مردی که دختر عمویش را صیغه کرده بود او را کشت و پای میز محاکمه رفت و راز خیانتش فاش شد.
به گزارش «جوان»، ۱۶ بهمن سال ۹۷ زن میانسالی به اداره پلیس پایتخت رفت و مأموران را از ناپدید شدن خواهرش لیلا با خبر کرد. او گفت: «خواهرم کارمند دادگستری است. او ازدواج کردهبود و صاحب دو فرزند بود. چند سال قبل شوهرش فوت کرد، به همین خاطر در خانهای که در خیابان سلسبیل داشت، زندگی میکرد. من و خواهرم هر روز با هم تماس داشتیم، اما چند روزی است پاسخ تماسهایم را نمیدهد و از او خبری نیست.»
با اعلام این خبر، تلاش برای یافتن زن میانسال آغاز شد، اما ردی از وی به دست نیامد تا اینکه پلیس در ردیابی تلفن همراهش دریافت او آخرین تماس را با پسر عمویش فرزین داشتهاست. همچنین مشخص شد لیلا بعد از فوت شوهرش صیغه فرزین شدهبود. با ثبت این اطلاعات، فرزین ۵۵ ساله بازداشت شد.
تحقیقات ادامه داشت تا اینکه فرزین در بازجوییهای فنی لب به اعتراف گشود و به قتل اعتراف کرد. او در شرح ماجرا گفت: «متأهل بودم و دو فرزند پسر و دختر داشتم. ۱۰ سال قبل دختر عمویم را بعد از فوت شوهرش صیغه کردم. من و لیلا رابطه خوبی داشتیم تا اینکه مدتی قبل از حادثه به خاطر مسائل مالی اختلاف پیدا کردیم. این اختلاف ادامه داشت تا روز حادثه برای انجام کاری به رودهن رفتیم. در مسیر برگشت از او خواستم خانهاش را به اسم من بزند. همین بهانه درگیری شد و او میخواست خودش را از ماشین به بیرون پرتاب کند. هر دو خیلی عصبانی بودیم، به همین خاطر او را هل دادم، ولی نفهمیدم سرش به کجا خورد و ضربه مغزی شد.»
متهم در خصوص کشف قطرات خون در خودرو اش گفت: «لیلا از شدت عصبانیت لیوانی را که در دستش بود فشار داد و شکست. قطرات خون در ماشینم مربوط به بریدگی دستانش بود.» مرد میانسال درباره مخفی کردن جسد نیز گفت: «بعد از قتل جسد روی دستم ماندهبود و نمیدانستم چکار کنم. به همین خاطر حوالی همان منطقه یک افغان را دیدم و قرار شد با پرداخت پول جسد را تحویلش بدهم. نمیدانم او با جسد چه کرد. احتمال میدهم آن را مثله و در چند سطل زباله در سطح شهر رها کردهباشد.»
با اقرارهای متهم، مرد افغان دستگیر شد و به جرمش اعتراف کرد. دو متهم راهی زندان شدند و پرونده با گذشت سه سال در حالی که هنوز جسد زن جوان کشف نشدهبود با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
پرونده در اولین جلسه محاکمه مقابل هیئت قضایی شعبه دهم دادگاه به ریاست قاضی رضایی قرار گرفت. بعد از اعلام رسمیت جلسه، وکیل اولیای دم در غیاب موکلشان به جایگاه رفت و درخواست قصاص کرد.
در ادامه متهم به دستور ریاست دادگاه در جایگاه قرار گرفت. او بعد از تفهیم سه اتهام مباشرت در قتل عمد، جنایت بر میت و اخفای جسد مدعی شد قتلی مرتکب نشدهاست. او گفت: «لیلا دختر عمویم بود و خیلی به هم علاقهمند بودیم. من دیپلم داشتم و به پیشنهاد او وارد دانشگاه پیام نور شدم تا در رشته حقوق تحصیل کنم. لیلا هم در همین رشته در مقطع فوق لیسانس تحصیل میکرد. قرار بود خانه مسکن مهری را که در دماوند داشتم، بفروشم تا دفتر وکالت بزنیم. با همه این علاقه و رابطه صمیمانه چطور میتوانم قاتل باشم؟»
متهم در ادامه به سؤالات هیئت قضایی پاسخ داد.
قاضی: با توجه به شرایطی که داشتی، چرا به دادگاه نامه ننوشتی و تقاضای تعیینتکلیف نکردی؟
متهم: بیش از ۲۰ نامه نوشتم، اما هرگز به دادگاه فرستاده نشد. بعضی نامهها به سطل زباله انداخته میشد.
قاضی: طبق اظهارات، تلفنهمراه شما و مقتول دقیقاً در همان محل وقوع جرم آنتندهی داشته و بعد از آن در نقطه دیگری آنتندهی نداشتهاست. چه توضیحی داری؟
متهم: قبول دارم به رودهن رفتهبودیم، ولی لیلا را بعد از اتمام کارش به خانهاش رساندم.
قاضی: در این سالها چندبار به قتل اقرار کردی و چند بار آن را انکار کردی. علت این همه تناقضگوییها چیست؟
هر جا تحت فشارهای روانی و جسمی بودم، به قتل اعتراف میکردم و هر جا برای حرف زدن آزاد بود، حقیقت را میگفتم.
قاضی: مدعی هستی هر روز به لیلا سر میزدی. چرا از دوم بهمن تا ۱۶ بهمن که او ناپدیدشده بود، به پلیس گزارشی ندادی؟
متهم: آن روزها لیلا دنبال پایاننامه فوقلیسانس بود، به همینخاطر از من خواست زیاد با او تماس نگیرم و سراغش نروم.
متهم بعد از پاسخ به این سؤالات، در آخرین دفاعش گفت: «بعد از حادثه، خانوادهام را از دست دادم. دخترم در رشته پرستاری دانشجو است ولی با این حادثه نمیتواند درسش را ادامه دهد. معتقدم اصلاً قتلی رخ نداده و لیلا زنده است. شاید به خارج از کشور رفته است و ما اطلاعی نداریم.»
بعد از دفاعیات متهم ردیف اول، جلسه به دلیل کمبود وقت به تاریخ دیگری موکول شد تا متهم پرونده نیز از خودش دفاع کند.