جامعه پویا - لیلا بلوکات ویدئویی از عباس کیارستمی منتشر کرد که درآن مرحوم کیارستمی می گوید: خودت عاشق بودی میدونی یعنی چی؟ خودت حسود بودی میدونی یعنی چی ؟ و....
این ویدئو درحالی از سوی لیلا بلوکات منتشر شد که نیکی کریمی چندی پیش با نگارش متنی درباره مرحوم کامبوزیا پرتوی او را نویسنده فیلم درخشان خانه دوست کجاست معرفی کرد. نیکی کریمی در پستش نوشت: «اویی که بزرگ بود و استاد واقعی مینیمالیزم در سینما بود و من یکی که تعارف ندارم که چقدر خوب مینوشت و یکی از بهترینها بود و چقدر از او یاد گرفتم و چقدر خانه دوست کجاست، شیرک، کافه ترانزیت، طلای سرخ، دایره و خیلی فیلمنامههای دیگر را خوب نوشت.
به نوشته روزنامه شهروند در شرایطی که در منابع رسمی سینمای ایران و حتی روی پوستر فیلم «خانه دوست کجاست» تنها نام کیارستمی به عنوان نویسنده فیلمنامه آمده؛ متن نیکی کریمی خیلیها را یاد یک ماجرای مشابه انداخت که در زمان ساخت و نمایش این فیلم رخ داده -و در ادامه نیز از یادها رفته بود.
در پیج ویکیپدیای فیلم «خانه دوست کجاست» اشاره کوتاه و مبهمی به این قضیه شده است. در این منبع (نه چندان موثق، البته!) آمده که فیلم «خانه دوست کجاست» ممکن است اقتباسی از داستان کوتاه »«چرا خانم معلم گریه کرد؟» نوشته بهروز تاجور باشد. ادعایی که اول بار از زبان بهروز تاجور مطرح شد که گفته بود عباس کیارستمی خواهان اجازه او برای اقتباس شده بود و در ازای آن مبلغ ناچیزی پیشنهاد داده بود که مورد پذیرش نویسنده قرار نگرفته بود. اما پس از به توافقنرسیدن، کیارستمی اقدام به تولید فیلم بدون اجازه نویسنده کرده است. ادعایی که پس از پخش فیلم در پارهای از جراید نیز مطرح شد، اما عباس کیارستمی آن را تکذیب کرد. با این حال شباهتهای موجود میان خط اصلی داستان این کتاب و فیلم کیارستمی آشکارتر از آن است که بتوان آن را نادیده گرفت.
اعتراض طرفداران کیارستمی
تا اینجا دو اتهام همزمان به عباس کیارستمی وارد آمده بود. در شرایطی که بهروز تاجور در دسترس یا مایل نبود که این ماجرا را بیشتر دنبال کند، ماجرای نویسندگی کامبوزیا پرتوی در فیلم «خانه دوست کجاست» اما بازتاب زیادی در فضای رسانهای و سینمایی پیدا کرد. موضوعی که البته طبیعی بود که اعتراض دوستداران کیارستمی را نیز موجب شود که به روال مرسوم در موارد مشابه از اینکه بت سینماییشان شکسته شده بود، آشفته شدند. این گروه عقیده داشتند نباید در این شرایط که استاد در قید حیات نیستند، یکطرفه به قاضی رفت و طبیعتا راضی هم برگشت.
اما انتشار تقریبا گسترده مصاحبهای از کامبوزیا پرتوی که به وسیله گروه آرتهباکس تهیه شده و در آن کامبوزیا از همکاریاش با کیارستمی در «خانه دوست کجاست» میگوید، ماجرا را روشنتر کرد. در آن مصاحبه گفته شده که در اواخر سال ۱۳۶۴ و نیمه اول ۱۳۶۵ عباس کیارستمی در استانهای شمالی به دنبال لوکیشن مناسب برای «خانه دوست کجاست» میگشت. او در جستوجوی منطقهای بود که اهالیاش گویشی غیر از گویش شناختهشده شمالی و بهخصوص رشتی داشته باشند و به همین منظور سفرهای متعددی به مناطق مختلف شمال کرده بود. در این هنگام کامبوزیا پرتوی کسی بود که رستمآباد را که از توابع رودبار بود، به او معرفی کرد که در ادامه تبدیل شد به لوکیشن اصلی «خانه دوست کجاست» و علاوه بر آن مادربزرگ کامبوزیا پرتوی هم نقشی در فیلم بازی کرد (پیرزن همسایه که به گلهای گلدان آب میدهد) و خانهاش هم خانه «احمدپور»ها شد. موضوعی که نشان میدهد این ادعا- که پرتوی به خاطر آشنایی با فضای قصه، نه تنها در نگارش و فضاسازی قصه بلکه در انتخاب لوکیشن هم به عباس کیارستمی کمک کرده است- تا حد زیادی درست است.
گفتنی است که کامبوزیا پرتوی علاوه بر «خانه دوست کجاست» در نوشتن فیلمنامه «ایستگاه متروک» (علیرضا رئیسیان) نیز با کیارستمی همکاری کرده بود.
انتقادات پوراحمد
کیومرث پوراحمد در ادامه جنبههای دیگری از ماجرا و البته شخصیت عباس کیارستمی را روشن کرد. پوراحمد که در «خانه دوست کجاست» دستیار کیارستمی بود، در پادکستی سینمایی روایتهای بیپردهای از همکاری با کیارستمی را در فیلم «خانه دوست کجاست» تعریف میکند. او که وقایع ساختهشدن این فیلم را نیز در کتابی به همین نام منتشر کرده، نگاهی تند به خصوصیات اخلاقی عباس کیارستمی میاندازد و ادعا میکند که در ارتباط با او چنین روایاتی همواره قابل پذیرش هستند!
کیومرث پوراحمد درباره همکاریاش میگوید: «من به عنوان دستیار رفتم سر فیلم «خانه دوست کجاست» ولی کیارستمی عملا نمیگذاشت کار دستیاری انجام بدهم. از بس که وسواس و اضطراب داشت؛ نمیگذاشت! حالا مهم نیست، به هر حال دوره خوش و شیرینی بود. با هم کار میکردیم و لذت هم میبردیم و خیلی هم خوب بود.»
پوراحمد درباره نوشتن روایت پشت صحنه این فیلم در پادکستی که بعد از درگذشت کیارستمی منتشر شد، گفته: «کیارستمی وقتی یک چیزی رو میخواست، محال بود از زبون خودش بگه! میگفت زرین (مدیرعامل وقت کانون پرورش فکری) گفته اگر پشت صحنه رو پوراحمد بنویسه خیلی خوبهها! (کتابی درباره پشت صحنه فیلم). ولی من میفهمیدم که خودش میخواد! کیارستمی چند بار گفت و من گفتم باشه، مینویسم. نشستم نوشتم و چند ماه وقت گذاشتم و خیلی هم چیز خوبی شد و اصلا اون نوشته من رو هم کیارستمی در تمام ورکشاپهاش به بچهها میگفت بخونن از روش و بعد راجع به اون بحث و صحبت میکردند. حالا سر اینکه مثلا چقدر معلقهای مختلفی زد که حالا اسم من (پوراحمد) روی جلد نیاد و فلان و اینا، بماند! دوست ندارم راجع بهش حرف بزنم.»
پوراحمد اما در ادامه این داستان را هم تعریف میکند: «کتاب رو نوشتم، بعد کیارستمی گفت که فیلمنامه رو هم بیار توی کتاب. من گفتم که خیلی خوبه. باز من نشستم از روی فیلم نوشتم. بعد گفت نقد منتقدان هم بگذاریم، گفتم خوبه بگذاریم. گفت فلان هم بگذاریم، گفتم بگذاریم، خلاصه همه رو گذاشتیم. تهش ما یه روز با هم رفته بودیم کانون برای پیگیری کتاب، دیدم ماکت کتاب فقط نوشته: «خانه دوست کجاست»! گفتم آقای کیارستمی این کتاب رو من نوشتم! گفت: «باشه، باشه، باشه…!» این باشه باشه، رفت تا مدتها بعد که یه روز زنگ زد و گفت: «کتاب چاپ شده، ولی متأسفانه بدون اسم پوراحمد»!