2024/11/22
۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
پیشنهادات ما
چرا برخی افراد بد قول می‌شوند و چطور با بدقول‌ها رفتار کنیم؟

چرا برخی افراد بد قول می‌شوند و چطور با بدقول‌ها رفتار کنیم؟

یکی از ارزش های انسانی ، وفای به عهد و خوش قولی است و علت بدقولی به درونی نشدن ارزشی به نام خوش قول بودن برمی گردد درونی نشدن این ارزش ها سبب می شود فرد براحتی زیر حرفش بزند.

جامعه پویا-بد قولی نوعی ناهنجاری اجتماعی است که علت بروز آن به خانواده و اجتماع باز می گردد . افراد بدقول افرادی هستند که وفای به عهد در قاموس اخلاقی اشان نیست و به حرف و وعده اشان پایبند نیستند و همیشه دیگران را از رفتارشان ناراحت و عصبانی می کنند بدون اینکه نشانه ای از پشیمانی در چهره اشان دیده شود.شخصیت انسانهای بدقول

 

اما آیا اندیشیده اید که دلیل این رفتار ناپسند این افراد چیست ؟ آیا خانواده و اجتماع تاثیری در این رفتار آنها داشته اند ؟ چگونه می توان با این افراد برخورد کرد تا متوجه کار زشت خود شوند؟ پاسخ این سوالات خود را در این بخش از نمناک بیابید .

افراد بدقول به تدریج اعتبارشان را در بین اطرافیان از دست می دهند و دیگری کسی روی قول وحرفشان حساب نمی کند. این افراد اگر از رفتار بقیه افراد ناراحت و رنجیده نشوند، هیچگاه بدقولی خود را اصلاح نمی کنند و کسانی را که با آنها زندگی می کنند با این رفتارشان می آزارند زیرا هیچ گاه پایبند به وعده هایشان نمی مانند.

 

بسیاری از مواقع بد قولی از خانواده نشات می گیرد، به صورتی که افراد در محیط خانواده ارزش خوش قولی را درک نمی کنند و بدقولی کردن برایشان عادت می شود.

 

یکی از ارزش های انسانی ، وفای به عهد و خوش قولی است و علت بدقولی به درونی نشدن ارزشی به نام خوش قول بودن برمی گردد درونی نشدن این ارزش ها سبب می شود فرد براحتی زیر حرفش بزند.

از دلایل درونی نشدن ارزش ها این است که فرد در این باره آموزش ندیده، در محیطی زندگی کرده که به ارزش ها بها داده نمی شده یا این که برای پایبند بودن به ارزش ها، تقویت لازم را از محیط دریافت نمی کرده مثلا وقتی اصول اخلاقی را رعایت می کرده، هیچ کس ارزش کار او را یادآوری نمی کرده و از او بابت خوش قولی اش قدردانی نمی کرده است، در حالی که تشویق و تحسین در درونی شدن ارزش ها تاثیر زیادی دارد.

گاهی افراد با دیدن رفتارهای عهدشکنانه دیگران در محیط بیرون از خانه بدقولی را می آموزند و می پندارند وقتی دیگران وفای به عهد ندارند من چرا باید خوش قول باشم.

 

بعضی افراد بعضی موقعیت ها و برخی افراد را جدی نمی گیرند و برایش ارزش قائل نمی شوند. بیشتر افراد برای بدقول بودن یا خوش قولی کردن دست به انتخاب می زنند یعنی اگر بر سر قرار با یک دوست همیشه تاخیر دارند اگر قرار یک مصاحبه شغلی داشته باشند سروقت حاضر می شوند.

ریشه بعضی از بدقولی ها بد برآورد کردن زمان است مثل وقتی که فرد به دلیل مشغله کاری، حساب زمان از دستش خارج می شود یا مثلا ترافیک خیابان ها را محاسبه نکرده و دیر به قرار می رسد.

اگر فرد بدقول در زندگی جایگاه همسر را داشته باشد به این دلیل که زندگی زناشویی براساس پایبندی به عهد و پیمان است مخصوصا اگر همسر او فردی خوش قول باشد ، مشکلات چند برابر می شود.

هنگامی که این فرد دارای فرزند می شود قضیه حادتر می گردد زیرا شما قول می دهید و زیرش می زنید و کودکان این کار شما را فرا می گیرند. از طرفی برای انجام کار بچه ها قانونی تعیین می کنند اما آن کارها را انجام نمی دهند.

فرزند فرد بدقول نیز از رفتار او الگوبرداری می کند و از همان ابتدای کودکی بر سر مسائل به ظاهر کوچک مانند خوب نگهداری نکردن از کتاب داستان دوست خود و... به مشکل بر می خورد . وقتی وفای به عهد و خوش قولی و سرحرف خود ماندن در کودک شما نهادینه نشده باشد می تواند کم کم فاجعه ای بزرگ را رقم بزند.

برای آموختن خوش قولی بهتر است آن کلمه را در خانه مقدس کنید و جزو تعریف کلامی خود قرار دهید ، مثلا اگر کودکتان کارش را به موقع انجام داد برای تعریف به او بگویید «قربون بچه خوش قولم برم». گاهی نیزموضوع را برایش تعجب آور کنید.

وقتی کودک شما بدون آنکه بگویید نماز بخواند یا به شما کمک کند و... جمله بالا را به او بگویید تا با تعجب بگوید:چه قولی ؟ آن وقت از فرصت استفاده کرده وبگویید:«اینکه خدا گفته نماز بخوانید، به پدر و مادر کمک کنید و... و تو الان این کار رو می کنی.»

اگر فرزندتان از شما چیزی در ی زمان خاص درخواست کرده شما آن خواسته را برآورده کنید اما نقش بازی کنید و برای لحظاتی به او نگویید که آن کار را انجام داده اید تا او احساس ناراحتی کند و سپس درباره حس بدی که بد قولی ایجاد می کند توضیح دهید ، و بگویید من فقط خواستم نظرتو را درباره بدقولی بدونم، این هم کادوی شما و...

تمیز کردن اتاق و.... و قرارهای بین خودتان و او را مانند یک قول معرفی کنید و کاردستی برای جمله «من از بدقولی بدم میاد» درست کنید و روی دیوار اتاق کودک نصب کنید تا او به قول خود پایبند باشد.

برای آموزش خوش قولی به بچه ها خودتان نیزخوش قول باشید زیرا در صورت بدقولی هیچ نتیجه ای نمی گیرید.

افراد بدقول برای اینکه بر براشتباهاتشان سرپوش بگذارند ، کار غلط خود را توجیه می کنند و برای یک اشتباه هزار دلیل می آورند . چنانچه در نمناک می خوانید توجیه کردن رفتار اشتباه و دلیل تراشیدن یکی از دفاع های روانی است .

دلیل توجیه این افراد این است که آنها به فکراصلاح رفتار خود نیستند زیرا آنها علت این اشتباه را در چیزی به جز خودشان می بینند و برای بدقولیشان دلایلی مانند گیرکردن در ترافیک، مشغله کاری و صدها دلیل دیگر می آورند که این کار نوعی مسئولیت زدایی و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت است.

متاسفانه در بین ما ایرانی ها بدقولی فراگیر شده و قباحت آن از بین رفته است به صورتی که اگر فرد وفای به عهد داشته باشد و به موقع کارهایش را انجام دهد تحسین نمی شود.

بدقول ها معمولا آدم هایی بی اعتبارند که همدلی کردن را بلد نیستند. تقویت همدلی سبب می شود هیچ گاه بدقول نشویم و زیر عهد و پیمانمان نزنیم. همدلی سبب می شود هنگام بدقولی کردن حس بدی از درون داشته باشیم و ناراحتی فرد مقابل را درک کنیم .

پس اگر درونمان همدلی را تقویت و تمرین کنیم ومسئولیت تمام کارها را عهده دار شویم ، رفتارهای ضداخلاقی مانند بدقولی کردن از بین می رود.

تا وقتی خانواده ها، بنیان شخصیت کودک را برخوش قولی و وفای به عهد بنا نکنند و آدم ها وقتی بزرگ و عقل رس شدند، خودشان برای خوش قول شدن آستین بالا نزنند، هیچ نسخه ای کارساز نخواهد بود.

همدلی در زمان کودکی ایجاد نمی شود و یک مهارت است که باید آن را آموخت و به مرور زمان و در اثر یادگیری، به دست می آید. اگر فرد در محیطی که دیگران او را درک نمی کنند و هر کس به خودش فکر می کند یا هنگام ناراحتی کسی از او دلجویی نمی کند ، زندگی نماید او نیز فقط به فکر تامین نیازهای خود است اما اگر کسی در محیطی که اطرافیان احساس او را درک کنند و هنگام ناراحتی کنارش بیایند زندگی کند ، این همدلی، همدلی کردن را به او می آموزد.

خانواده در نهادینه شدن همدلی رتبه نخست را دارد و یادگیری همدلی از خانواده آغاز می شود و در مدرسه و در بین گروه همسالان رشد می یابد.والدین ایرانی در این زمینه ضعیف عمل می کنند زیرا نمی توانند به فرزندان کنترل هیجانی را آموزش دهند.

از مولفه های مهم شخصیت و روان هیجان ها هستند که بایدافراد هیجان ها را شناخته و ابراز کنند. همدلی با هیجان صورت می گیرد یعنی اگر فردی ناراحت ، عصبانی یا خجالت کشیده و شرمنده است، اگر این جملات را بیان کنیم :من می دانم تو چه احساسی داری، من درک می کنم که چقدر برایت سخت بوده، متوجهم که چقدر خجالت کشیدی وبا او همدلی کنیم اوضاع بهتر و آرام تر می شود. همدلی سبب نزدیک شدن آدم ها به یکدیگر می شود.

 

در محیط خانواده اگر پدر و مادر با دیگران همدلی کنند کودک نیز می آموزد با دوستش، همکلاسی اش و سایر افراد اجتماع همدلی کند. به کمک همدلی می توان افراد را متقاعد کرد اگر بدقولی کنیم دیگران به خاطر پایبند نبودن ما به قول و قرارمان چه حس بدی پیدا می کنند .

ارزش های اخلاقی و انسانی به دو دسته ارزش های شخصی و ارزش های اجتماعی تقسیم می شوند. ارزش های شخصی مانند رعایت نظافت فردی یا خوش لباس بودن و... . ارزش های اجتماعی مانند وقت شناسی، خوش قول بودن و وفاداری به عهد است که در اجتماع و در روابط بین فردی معنا پیدا می کند.

درونی شدن ارزش های اجتماعی اهمیت زیادی دارد و امکان انجام آن در خانواده وجود دارد. درونی شدن یک ارزش یعنی این که آن ارزش را در درون خود بپذیریم و در هر شرایطی تابع آن ارزش باشیم. اگر ارزش در وجود فرد درونی نشود اواز رفتارهای دیگران الگو برداری می کند. خانواده وظیفه دارد ارزش های اخلاقی را به صورت کلامی و به صورت عملی، به فرزندان آموزش دهد.

در این میان نقش مدرسه هم انکارنشدنی است. مثلا اگر دانش آموز به خاطر وجود یک مشکل تکالیفش را انجام ندهد و معلم حرف او را بپذیرد، دانش آموز همدلی کردن را از او یاد می گیرد و در غیر این صورت او فرصت تجربه همدلی را نمی یابد.

وفای به عهد از ارزش های انسانی است . بسیاری از والدین خودشان به ارزش های اخلاقی پایبند نیستند و وقتی کودک بوده اند پدر و مادرشان نیز این ارزش ها را به آنها نیاموخته اند طبیعی است که چنین پدر و مادری نمی توانند آموزگار خوبی برای ارزش ها باشند. چطور می توان بچه های چنین خانواده هایی را به سمت ارزش ها متمایل کرد؟

آموزش تنها راهکار این امر است . بیشتر آدم ها اگر توجیه شوند که یک کار اشتباه است، اشتباه خود را می پذیرند به این شرط که طوری آموزش ببینند که آنها متوجه شوند. پس اگر این آموزش ها تاثیر چشمگیری برافراد ندارد باید قبول کنیم که آموزش ها ناکافی بوده است.

بعضی افراد برای بعضی موقعیت ها و افراد دیگر ارزش قائل نمی شوند و برای بدقول بودن یا خوش قولی کردن دست به انتخاب می زنند یعنی اگر بر سر قرار با یک دوست همیشه تاخیر دارند اگر قرار یک مصاحبه شغلی داشته باشند سروقت حاضر می شوند. در صورت تقویت حس همدلی در این افراد آنها در می یابند اگر یک موضوع برای من مهم نیست در عوض برای افراد دیگر مهم است و آنها حس بدی از بد قولی من می یابند.

بد قولی از مسائل کوچک شروع می شود مثلا فرد بد حساب و کسی که به قول و قرارهای مالی پایبند نیست فردی بدقول است و نزد دیگران اعتبار خود را از دست می دهد. همچنین فردی که چیزی امانت می گیرد اما به صاحبش برنمی گرداند یا آن کالا را خراب می کند فردی بدقول است.

خوش قولی بیشتر از آن که ذاتی باشد، آموختنی است زیرا برخی از افراد با اینکه خانواده ای بدقول دارند اما خودشان پایبند قول و قرار هستند چرا که دید جهان بینی بسیار محکمی مانند اعتقاد به معاد و پاسخگو بودن در برابر خداوند به خاطر اعمال بد را دارند بنابراین این افراد بررفتارشان کنترل دارند. اگر کسی در قبال رفتارش احساس مسئول داشته باشد ارزش های اخلاقی را کسب و در خود نهادینه سازی خواهد کرد.

این افراد رفتارهایی مانند تهمت زدن، توهین کردن، شکنجه جسمی و زیرآب زدن به این دلیل که خداوند ناظر براعمال آنهاست ، انجام نمی دهند.

بدقولی کردن و نبودن بر سر عهد و پیمان به اعتبار ما نزد دیگران لطمه وارد می کند . همانطور که ما دیگران را بر اساس رفتارهای آنها می شناسیم و قضاوت می کنیم ، رفتارهای ما نیز در آنها تاثیر می گذارد و اگر از ما بد قولی ببینند دیگر نمی توانند به ما اعتماد کنند.

اما در برخی مواقع مبنای شناخت دیگران را رفتار آنها قرار نمی دهیم بلکه تنها به گفتارشان توجه می کنیم مثلا در بحث ازدواج دختر و پسر به عمل همدیگر دقت نمی کنند بلکه فقط به گفتار یکدیگر توجه دارند؛ در حالی که میان گفتار افراد و رفتارشان فاصله وجود دارد.کسانی که وعده های دروغین پیش از ازدواج می دهند، در زمره آدم های بدقول هستند.

شناختن افراد کار سختی است، زیرا همه افراد یک شخصیت بیرونی و یک شخصیت درونی دارند . شخصیت بیرونی آنها مانند مقدار تحصیلات ، نوع شغل و طرز لباس پوشیدن و... آنهاست که به راحتی می توان آن را شناخت اما شناخت شخصیت درونی که سیرت نام دارد به زمان احتیاج دارد.

در ازدواج کمتر کسی به سیرت فرد مورد نظر توجه می کند، در حالی که موفق بودن یک ازدواج به سیرت نیک افراد بستگی دارد. برای شناخت افراد باید گفتار آنها را باید با رفتارشان تطبیق داد و بدانید که آنچه می گوید با رفتارش سنخیت دارد.

اگرهمسرمان فرد بدقولی باشد فشار روانی زیادی متحمل ما می شود که ما می توانیم این مشکل را با صحبت کردن یا گرفتن مشاوره حل کنیم.

هنگام مواجهه با فرد بدقول نباید تلاش کنیم او را تغییر دهیم بلکه باید از تاثیر رفتار او براحساسات و زندگی خودمان با او صحبت کنیم و به انتقاد سازنده همان انتقادی که در آن شخصیت افراد تخریب نمی شود بلکه درباره رفتار نادرست آنها صحبت می شود، روی آوریم . مثلا بگوییم تو آدم خوبی هستی اما بعضی اوقات به قولت عمل نمی کنی .

هنگام برخورد با فرد بد قول در صورت بد قولی چند بار به او تذکردهیم و از او انتقاد کنیم و اگر توجهی نکرد در روابط مان با او تجدید نظر کنیم. این مساله ممکن است موجب کدورت شود اما افراد را با پیامد رفتارشان روبه رو می کند.

بعضی از افراد به جای این که از دوست خود به دلیل بد قولیش انتقاد کرده و او را آگاه کنند دائم خود خوری کرده و به روی او نمی آورند چه عذابی می کشند. اما اگر شما اصول انتقادی سازنده را بدانید به جای خود خوری هم دوست تان را به رفتار غلطش آگاه ساخته و هم به او در ترک آن کمک می کنید.انتقاد خود را با قاطعیت بیان کنید اما پرخاشگری نکنید.

شرایطی را که برای شما پیش آورده را برای خودش با بد قولی پیش بیاورید تا موقعیت شما را درک کرده تا کمی به خودش بیاید و متوجه اشتباهش بشود.

برخی از افراد به علت رودربایستی دارند دروغ مصلحتی می گویند اما به فرد بد قول نمی گویند که چون فرد امانتداری نیستی دیگر چیزی به تو قرض نمی دهم. برای قاطع و با جرات شدن این افراد باید آنها را با حقوقشان آشنا کنیم مثلا بگوییم تو حق داری از زندگی لذت ببری، حق داری اگر از چیزی ناراحت شدی به زبان بیاوری، حق داری وقتی حقوقت ضایع می شود اعتراض کنی، حق داری وقتت تلف نشود و...

پدر و مادر نباید به کودک خود بگویند که من هیچ وظیفه ای در قبال خریدن .... را برای تو ندارم اینگونه کودک سرخورده می شود و جرات اعتراض کردن را از دست می دهد.قاطعیت و جرات داشتن از مشخصات سلامت روان است اما برخی از مردم اعتراضاتشان را با فحش و دعوا مطرح می کنند طوری که فرد مقابل نه تنها رفتار خود را تغییر نمی دهد بلکه او را به ادامه رفتار نادرست تشویق می کنند.

باید بدانید قاطعیت با کوتاه آمدن و پرخاشگری متفاوت است. اگر رفتار قاطعانه در افراد شکل بگیرد در جامعه مشکلات کمی دارد . خداوند انسان ها را به مدارا کردن توصیه کرده اما برخی افراد، مدارا را با کوتاه آمدن اشتباه می گیرند و اجازه می دهند دیگران به آنها ظلم کنند و حق شان را زیر پا بگذارند.

 

منبع: نمناک

 

پیشنهادات ما
کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.