جامعه پویا - احسان علیخانی در واکنش به خبر مرگ تلخ یکی از مهمان های برنامه عصر جدید که گفته می شود خودکشی کرده است دل نوشته ای برای او نوشت و از رنج های او که کودک کار بود گفت.
احسان علیخانی نوشت:
درد اینجاست که "درد" را نمیتوان به کسی حالی کرد!
درباره رضا، حضورش در ماهعسل، خبر خودکشیاش و این خبر غمناک و تلخ...
خبری شوكهكننده و این میزان سنگین برای همه ما كه او را دیده بودیم و از دلش خبر داشتیم...
رضا ۷ سال پیش مهمان ماهعسل شد. وقتی قرار شد موضوع کودکان کار، برای اولینبار در تلویزیون مطرح شود، رفقای جمعیت امامعلی که در زمینه بچههای کار فعالیت میکردند و دنبال تحصیل و آموزششان بودند، گروه ما را با تعدادی از این بچهها آشنا کردند، مستندی ساخته شد و بچههای جمعیت، با كسب اجازه از خانوادهها، تعدادی از بچهها را به برنامه آوردند تا همه -تاکید میکنم همه- دردهای زیر پوست شهر را ببینیم و کاری بکنیم؛ چه، کسانی که مسئولیت قانونی دارند و چه انسانهایی که از دستشان کاری برمیآید.
رضا جمله معروف "آرزویی ندارم چون وقت نكردم بهش فكر كنم" را در برنامه گفت. همه دیدند و آن روز، تعداد زیادی پیگیر كمك و یاری او و امثال او شدند و رضا را پیدا كردند.
چند روز بعدش، مهمان ویژهبرنامه عید فطر شد و گفت آرزو دارم از این محله برویم.
مهدی رحمتی و حنیف عمرانزاده با مردانگی، فراهم كردن خانه جدید را تقبل و خانهای برای رضا و خانوادهاش رهن كردند. اینكه چرا بعد از حدود یک سال با شكایت اهالی محل، مجبور به ترك آن خانه شدند بماند؛ كه دردی بزرگتر است!
رضا با بچههای خانه ایرانی لب خط كار میكرد با كلی آرزوی جدید و عشق، تا مادرش به طور ناگهانی از دنیا رفت و او دچار شوك و غمی سنگین شد. دو بار دست به خودكشی زد و خانه ایرانی لب خط، رضا را كامل تحتنظر مددكار و روانشناس قرار داد و او قول داده بود هر وقت فكر خودكشی به ذهنش خطور كرد با مددكار صحبت كند.
دوباره رضا شروع كرد به درسخواندن و تمرین تئاتر. حتی بازی در چند تئاتر در خانه لب خط و كار كردن تا جایی كه خودش دستگاهی بخرد و درآمدی بهتر داشته باشد.
رضا ازدواج كرد؛ در سن كم و با دختری كمسنتر و باز بحرانی جدید برای او. عكسهای رضا در زمین فوتبال و اجرای تئاتر و محل كار، نشان میدهد كه عشق و امید به آینده در او زنده بود تا...
البته هنوز مراجع قانونی علت فوت را رسما اعلام نكردهاند.
به دلایل حفظ حریم خصوصی و اخلاق، حتی رفقای خانه ایرانی لب خط هم نمیتوانند از مشكلات رضا و پیرامونش حرفی بزنند و باید در این داغ، شریك شد و گریست.
چقدر در آن سالها تحت فشار بودیم كه چرا اینقدر تلخ و غمگین شده برنامه؟! چرا از درد و رنج میگویید؟!
رفقا میدانید چقدر بچههایی شبیه رضا در همین شهر زندگی میكنند؟!
میدانید چه تعدادی از این بچهها در طول سال، شبیه رضا به زندگی خود خاتمه میدهند و شما حتی خبر هم ندارید؟!
همه چیز با پول حل میشود ؟! روح و روان این بچه ها و درمان آن وظیفه چه كسانی است؟!
سوالهای مهمتر این خواهد بود:
ما مدعیان هر كدام حتی قدمی برداشتهایم برای این بچهها؟!
سازمانها و نهادهای قانونی مربوط به این حوزه چه كردهاند؟!
همه ما امثال خانه ایرانی لب خط را كه داوطلبانه و رایگان برای این بچهها كار كردهاند، چقدر حمایت و همراهی كردهایم؟!
رفقا نكته مهم و عمیقتر...
رضای دوستداشتنی همه ما رفت، اما در بازنشر خبر و نظرات دقت كنید چون میتواند تاثیر بسیار ترسناكی روی بچههایی شبیه رضا در شهرهای کوچک و بزرگ ما داشته باشد و ساختن الگویی از این كار میتواند برای بچههای بیقرار و پُر از غم و غصه و کمبودهای زیاد، تبدیل به راهكاری جبرانناپذیر شود!
ماهعسل و مخاطبین دلسوزش توانستند ٢٥٠هزار بچه یتیم را صاحب حامی كنند كه تا امروز ادامه دارد. ٤٢٠٠زندانی آزاد شدند، در سیل، در زلزله، در کرونا و... كنار مردم بودند.
توقع ما از یك برنامه تلویزیونی آبادكردن تمام كشور است و حل كردن تمام مشكلات؟! یا طرح موضوع و مسئله؟!
دوستان و رفقای عزیز و دلسوز!
برای رضای عزیز، كاری نكردید چون ندیدید، حواستان نبود، كارهای دیگری داشتید، بسمالله...
بچههایی شبیه رضا بسیارند، قدمی بردارید!
6h