2024/11/22
۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
پیشنهادات ما
داستان تلخ زندگی نوجوانی که معتاد و عاشق دختربچه ای شیشه ای شد

داستان تلخ زندگی نوجوانی که معتاد و عاشق دختربچه ای شیشه ای شد

پسری که در نوجوانی معتاد و خلافکار شده است داستان زندگی خواهرانی را تعریف می کند که پدرشان آنها را معتاد کرده است. جزئیات را اینجا بخوانید

جامعه پویا -سارق سابقه داری که از مدتی قبل به اتهام دستبرد به یک شرکت آسانسورسازی تحت تعقیب پلیس بود، بالاخره هفدهم اسفند گذشته  پس از دستبرد به انبار یک منزل مسکونی، در چنگ نیروهای ورزیده کلانتری شفای مشهد افتاد و راز سرقت های دیگر را نیز فاش کرد. به گزارش اختصاصی خراسان، ماموران تجسس کلانتری شفای مشهد، اوایل اسفند یک باند بزرگ سرقت را در مشهد متلاشی کردند که به منازل و انبارها دستبرد می زدند. با اعترافات متهمان دستگیر شده، تلاش برای دستگیری دیگر متهمان فراری آغاز شد تا این که هفدهم اسفند، ماموران انتظامی به سرنخ هایی رسیدند که نشان می داد اعضای فراری باند به سرکردگی سارق سابقه داری به نام «مجید جیغی» به یک منزل درمشهد دستبرد زده اند و اموال سرقتی را به منزلی در خیابان حر عاملی انتقال داده اند. بنابراین با دستور سرگرد علی امارلو (رئیس کلانتری شفا) گروهی از نیروهای زبده تجسس به سرپرستی سروان حسن آریایی (رئیس تجسس) عازم محل مذکور شدند و با کسب مجوزهای قضایی زن و مرد جوانی را در این مخفیگاه دستگیر کردند. در بازرسی از منزل یاد شده 43 جفت کفش ورزشی، چندین کیسه بزرگ گردو، پیراهن های زنانه، مقداری هرویین و ... کشف شد. بررسی ها بیانگر آن بود که جوان دستگیر شده همان سارق فراری معروف به مجید جیغی است که با دستور قاضی شعبه 216 دادسرای مشهد تحت تعقیب پلیس قرار داشت. این گزارش حاکی است، ماموران در ادامه این عملیات، دیگر اعضای این باند را نیز به دام انداختند و مقادیر زیادی لوازم سرقتی را کشف کردند.

 

در همین حال سارق معروف به مجید جیغی پس از انجام مشاوره های روان شناختی توسط مشاوران زبده دایره اجتماعی کلانتری به سوالات خراسان درباره سرگذشت خود پاسخ داد که صحنه های دردناکی از زیر پوست شهر را عریان می کرد. آن چه می خوانید نتیجه این گفت وگو با سارق سابقه دار معتاد است.


اسمت چیست؟ 
مرتضی- ا لف  ولی به نام مجید جیغی مشهورم. 


چرا به این نام مشهوری؟ 
دوستانم این نام را برایم انتخاب کردند. جیغی یکی از شخصیت های اصلی  یک  فیلم قدیمی است. 


مگر فیلم هم تماشا می کنی؟ 
بله به فیلم های قدیمی خیلی علاقه مندم و ناصر ملک مطیعی بازیگر مورد علاقه من است! 


چند سال داری؟ 
۳۸ سال 


چقدر سواد داری؟ 
تا دوم راهنمایی درس خواندم. 


چرا ادامه تحصیل ندادی؟
 چون مواد می کشیدم، از مدرسه اخراجم کردند. 


اهل مشهدی؟
 بله. 


شغلت چیست؟
 کفاش هستم. 


چقدر درآمد داری؟
 از راه کفاشی روزی ۱۵۰ هزار تومان و از راه خلاف روزی دست کم بین  ۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان درآمد دارم! 


چند خواهر و برادر داری؟ 
۱۵ خواهر و برادر تنی و ناتنی  دارم چون  پدرم دو همسر داشت. 


در دوره کودکی و نوجوانی با چه کسانی زندگی می کردی؟ 
با مادر و خواهر و برادرانم زندگی می کردم. پدرم بیشتر اوقات را در منزل همسر اولش سپری می کرد و هر چند هفته یک بار به ما سر می‌زد.


ارتباطت با پدر و مادرت چگونه بود؟
 مادرم را خیلی دوست داشتم و او هم به ما محبت می کرد اما از پدرم می ترسیدم. هیچ ارتباط صمیمانه ای بین ما برقرار نبود. وقتی به خانه مان می آمد، هیچ حرفی نمی زد. مثل غریبه ها تنها جواب سلاممان را می داد و سپس در گوشه ای می نشست. به عبارتی در کودکی ام هیچ گاه رنگ محبت پدری را به خود ندیدم. 


پدرت نیازهای مادی شما را تامین می کرد؟
خیر تنها 10درصد از نیازهای مادی مان را برآورده می کرد. مادرم یا در خانه های مردم کارگری می کرد یا این که در خانه خیاطی و قلاب بافی می کرد تا خرج زندگی مان تامین شود. 
بزرگ ترین آرزوی دوران کودکی ات چه بود و دوست داشتی چه کاره شوی؟ شغل خاصی مدنظرم نبود فقط می خواستم پولدار شوم! 


از کی و چگونه کار خلاف را شروع کردی؟
 ۱۸ سال داشتم که پدرم از دنیا رفت اما من به مراسم تشییع جنازه اش نرفتم چون به او هیچ تعلق خاطری نداشتم. پس از پایان مراسم تدفین، خبر رسید که هووی مادرم سر خاک با مادرم درگیر شده و او را کتک زده است. من هم عصبانی شدم و با چوب و چماق به خانه همسر اول پدرم رفتم و شیشه های خانه شان را شکستم و نامادری و خواهر و برادران ناتنی ام را کتک زدم. آن ها هم از من شکایت کردند و من را به زندان انداختند. مدتی که در زندان بودم با افراد زیادی آشنا شدم که پس از آزادی از زندان به معاشرتم با آن ها ادامه دادم و با همکاری آن ها به امید رسیدن به ثروتی بادآورده، خرید و فروش مواد مخدر صنعتی را آغاز کردم. 


اعتیاد داری؟
 بله ۲۶ سال است که مواد مخدر استعمال می کنم. 


چه شد به مصرف مواد مخدر روآوردی؟
 کلاس چهارم دبستان بودم که اولین پک را به سیگار زدم. دو سال بعد و در ۱۲ سالگی برای اولین بار عرق خوردم و مصرف بنگ را آغاز کردم. 


چرا به مصرف مواد مخدر صنعتی روآوردی؟ 
در ۲۱ سالگی با دختری آشنا شدم که ۱۳ سال داشت و  خانواده اش همگی  معتاد بودند. خودش هم کریستال تزریق می کرد. من عاشق فتانه شدم، حتی خلاف می کردم تا هزینه مواد خانواده اش را تامین کنم و مدتی بعد  به واسطه دوستی با آن دختر، من نیزمصرف مواد مخدر صنعتی را آغاز کردم. 


ارتباط عاطفی ات با آن دختر به کجا رسید؟
 بعد از یک سال از هم جدا شدیم. 


چرا؟
 او به من خیانت کرد و در حالی که با پسر دیگری سوار بر موتور سیکلت  در بزرگراه تک چرخ می زدند، تصادف کرد و از دنیا رفت.
برابر گزارش ماموران انتظامی به اتهام سرقت دستگیر شده ای، چه توضیحی داری؟ بله سرقت را قبول دارم. شب گذشته  با تعدادی از دوستانم، لوازم مکشوفه را از بولوار  قرنی سرقت کردیم.  


سرقت های دیگری هم  مرتکب شدی؟
 بله سرقت های متعددی با همکاری دوستانم انجام داده ام. از یک شرکت آسانسور با فردی به هویت جواد- ت  و محسن- م نیز سرقت انجام داده ام که جواد دستگیر شد و من و محسن نیز متواری بودیم و لوازمی که سرقت کرده بودیم تا مدتی قبل داخل منزلم بود که بعد از آن لوازم سرقتی توسط فردی به هویت محمد-ل معروف به کخ ازمنزل من نیزسرقت شد(مصاحبه با محمد-ل معروف به کخ درمورخه ۴ اسفند ماه با عنوان داوینچی درقاب آرزوهای کخ به چاپ رسید)


چند سابقه کیفری داری؟ 
شش سابقه کیفری دارم و تقریبا پنج سال را در زندان به سر بردم. 


چرا پس از آزادی از زندان دوباره مرتکب جرم شدی؟ 
آخرین بار که از زندان آزاد شدم با دختر یکی از مشتریان قدیمی ام به نام نادیا آشنا شدم. او را دورادور می شناختم. بچه محلمان بود و تنها ۱۵ سال داشت. او و خواهر ۱۳ ساله اش به شیشه اعتیاد داشتند. گاهی آن ها را می دیدم که از خلافکاران محله مواد مخدر می خرند. حقیقتش غیرتم اجازه نداد که آن ها با این سن و سال از مردان غریبه مواد بخرند. از طرفی عاشق معصومیت چشمان نادیا شدم. به همین دلیل دست به خلاف می زدم تا هزینه های مصرف مواد مخدر خودم، نادیا و خانواده اش را تامین کنم چون پدرش هم در زندان به سر می برد و سرپناهی نداشتند.


اولین بار کی مرتکب سرقت شدی؟
 ۱۵ سال داشتم و در یک کارگاه کفاشی کار می کردم اما صاحب کارگاه دستمزد کارگری ام را پرداخت نمی کرد. من هر چه اصرار می کردم که پولم را می‌خواهم، او توجهی نمی کرد. من هم از دخل مغازه طلبم را برداشتم. او  وقتی متوجه شد، مرا از کارگاه بیرون انداخت.


هدفت در زندگی چیست؟ 
هدفم تنها به دست آوردن پول است؛ این که از چه راهی واقعا برایم اهمیتی ندارد! 


نگاهت به آینده چگونه است؟
 می دانم که آینده ای ندارم. فکر نکنم دیگر آدم شوم! 


فکر می کنی پنج سال دیگر در چه وضعیتی قرار داری؟ 
احتمالا در زندان به سر می برم. 


زندان را چگونه جایی می بینی؟ 
به نظرم جای خوبی برای امثال من است. اگر بیرون زندان باشم، به هر طریقی دست به خلاف می زنم اما من در یکی از شعبه های زندان کارگاه بزرگ کفاشی داشتم و به  شاگردان زیادی آموزش می دادم.
تو که در این رشته تخصص داری چرا پس از آزادی از زندان، دست از خلاف بر نمی داری و همین حرفه را برای کسب درآمد  انتخاب نمی کنی؟ 
چون درآمدش کم است و کفاف تامین هزینه های استعمال  مواد  خودم، نادیا و خانواده اش را نمی دهد. از طرفی من زیاده خواه هستم. دوست دارم هر چه را می خواهم زود مهیا شود. 


نادیا هم به تو علاقه مند است؟ 
بله خیلی زیاد این عشق دو طرفه است. 


پس چرا به خاطر تو اعتیادش را کنار نمی‌گذارد؟ 
پدر و مادرش اجازه نمی دهند. آن ها هم معتاد به شیشه هستند و خیالشان راحت است  اگر نادیا معتاد باشد من هم به خاطر نادیا مواد آن ها را   تامین می کنم.


خوشبختی برای تو چه معنایی دارد؟ 
این که احتیاج مالی نداشته باشی و بی دردسر زندگی کنی یعنی خوشبخت هستی.


به نظر تو قانون باید چه برخوردی با خلافکاران داشته باشد؟ 

نمی دانم اما قانون باید با کسانی امثال حسن- ع ( همدست متهم و پدر نادیا) که فرزندانشان را معتاد می کنند برخورد کند!


چه کسی را در سرنوشت پیش آمده مقصر می‌دانی؟ 
خودم مقصر هستم. من آدم طماعی بودم و به هر قیمتی می خواستم پولدار شوم. از طرفی  صبر نداشتم، می خواستم سریع تر و از هر مسیری به پول برسم. 


اگر به گذشته برگردی چه مسیری را در زندگی‌ات انتخاب می کنی؟ 
سعی می کنم دیگر خلاف نکنم تا بتوانم  مادرم را شاد کنم.

 
شاید کسی در ابتدای مسیری باشد که تو در انتهایش ایستاده ای. چه توصیه ای برای او داری؟ 
اگر به راه خلاف برود ۲۰ سال دیگر  روی همین صندلی  می نشیند که من اکنون نشسته ام. خیلی ها با پول حلال و حتی کارگری کردن  زندگی خوب و آبرومندانه ای برای خودشان ساختند اما من به راه خلاف رفتم و به این جا رسیدم. باورتان نمی شود ۲۰ سال است خانواده ام را ندیدم و تنها زندگی می کنم. دلم برای دیدن مادرم پر می کشد اما نمی توانم به چشم هایش نگاه کنم چون ...
 

 

پیشنهادات ما
دیدگاه‌ها
ناشناس 1399/12/30
لعنت به هرچی مواده 😢😢😢مخصوصا صنعتی...که همه روبدبخت کرده😢طفلک مجید😢
زهرا 1399/12/24
باز بیاین تبلیغ چند همسریی کنین بگین خوبه 😡😡😡خوبیشم دیدیم بچه طفل معصوم به چه گناهی باید اینطوری زندگی کنه

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.