جامعه پویا -مسیر تباهی من از روزی آغاز شد که چشمه محبت را در خیابان ها جست وجو کردم و هیچ گاه به فرجام این عشق های هیجانی نمی اندیشیدم. در واقع، همیشه جلوی پایم را می دیدم و به آینده فکر نمی کردم تا این که فقط سه سال بعد متوجه شدم زندگی ام را در یک قمار خیابانی باخته ام و ...
روزنامه خراسان نوشت:زن 32ساله ای که در فراز و فرودهای زندگی به آوارگی و سرگردانی رسیده بود، با بیان این که پشیمانم اما روی بازگشت به منزل مادرم را ندارم، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری سناباد مشهد گفت: کودکی 9ساله بودم که مانند خیلی از دختران دیگر مهر فرزند طلاق بر پیشانی ام خودنمایی کرد و من هم قربانی ازدواج اشتباه پدر و مادرم شدم.
ناسازگاری و درگیری آن ها به جایی رسیده بود که هر روز صدای فحاشی و دعوا، همسایگان را به خانه ما می کشاند. درگیری و قهر و آشتی آن ها آن قدر بر روح و روان من و سه خواهر دیگرم تاثیر گذاشته بود که همواره از محیط خانه فراری بودیم، تا این که بالاخره این اختلافات با قیچی طلاق بریده شد و سکوت و آرامش به خانه بازگشت. در همین حال، مادرم سرپرستی من و خواهرانم را پذیرفت و من تا کلاس سوم راهنمایی تحصیل کردم و بعد از آن در حالی به خانه داری پرداختم که خواستگاران زیادی نداشتم، چرا که بی سر و سامانی و آشفتگی در خانواده ام آینده ما را نیز تحت تاثیر قرار داد. از سوی دیگر با مادرم نیز رابطه خوبی نداشتم چرا که احساس می کردم مادرم بین من و خواهرانم تفاوت قائل است. به همین دلیل چشمه محبت را در خیابان ها جست و جو می کردم تا این که سه سال قبل با مردی 40ساله آشنا شدم که مدیر یک شرکت خصوصی بود و من وقتی برای معالجه مادرم به مطب یک پزشک در همان ساختمان می رفتم، او را می دیدم.
محبت پوشالی
خلاصه «نریمان» که خودش را مجرد معرفی می کرد با جملات محبت آمیز و چرب زبانی مرا به دام انداخت به گونه ای که شیفته اش شدم و برای رسیدن به او به همه چیز پشت پا زدم. در حالی که اختلافاتم با مادرم نیز به اوج رسیده بود، روزی از خانه فرار کردم و به نریمان پناه بردم. او با اجاره یک منزل، مرا به عقد موقت سه ساله در آورد و این گونه زندگی مشترک من و او آغاز شد.
اما مدتی بعد وقتی فهمیدم نریمان متاهل و دارای یک فرزند است، عذاب وجدان گرفتم و از او خواستم تا صیغه نامه را فسخ کند اما او خود را شیفته من نشان می داد و تهدید به خودکشی می کرد. اما اکنون که همسرش متوجه ازدواج ما شده ، او هم سر ناسازگاری برداشته است و با سرقت طلاهایم مرا کتک زده و از منزل اجاره ای بیرون انداخته است. حالا اگرچه پشیمانم اما روی بازگشت به منزل مادرم را نیز ندارم و ...
شایان ذکر است، با دستور سرگرد جواد بیگی (رئیس کلانتری سناباد) بررسی کارشناسی این پرونده توسط مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی آغاز شده است.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی