جامعه پویا-بازیگر نمایش «آیا میشناسید راه شیری را» گفت: برخی آدمهای دنیا با شناسنامههای مردگان زندهاند و به حیات خود ادامه میدهند. این در واقع تم اصلی نمایش است. ما تلاش نکردیم ادای روشنفکری در بیاوریم و تنها صادقانه بضاعتمان را روی صحنه آوردیم.
وحید جباری بازیگر نمایش «آیا میشناسید راه شیری را» به کارگردانی محمدعلی زمانی که مدتی است در خانه نمایش اداره تئاتر به صحنه میرود، به فارس گفت: داستان این نمایش درباره مردی است که بعد از چندین سال از جنگ جهانی دوم به دهکدهاش باز گشته و زندگی گذشتهاش را از سر میگیرد اما وقتی که به اولین مکان در محل زندگیاش مراجعه میکند، میفهمد که مردم دهکده سالها پیش به تصور اینکه او در جنگ کشته شده برای او بنای یادبودی ساختهاند، همسرش مجدد ازدواج کرده و اندک اموال مختصری هم که داشته تصرف شده است. این نقطه عطف نمایش است که داستان با آن آغاز میشود.
وی در ادامه افزود: ساموئل کیفر از همان لحظه تلاش میکند اثبات کند در جنگ نمرده و میخواهد زندگی کند، اما از آنجایی که نمیتوانسته اثبات کند که او شخص واقعی است؛ با شناسنامه جعلی یک شخص دیگر که در جنگ مرده به زندگی ادامه میدهد.
جباری اظهار داشت: همین مسئله باعت پدید آمدن موقعیت بغرنجی در زندگی ساموئل میشود. ساموئل کیفر تلاش میکند هویت خود را بدست بیاورد اما موفق نمیشود. به عقیده من خیلی از آدمهای دنیا با شناسنامههای مردگان به حیات خود ادامه میدهند. این در واقع تم اصلی نمایش است.
جباری درباره ویژگیهای این اثر نمایشی ابراز داشت: ما با متنی قصهگو مواجه هستیم که توالی داستانی دارد. اگر زیاد در متن دخل و تصرف کنیم توالی داستانی آن از بین میرود. ما تمام تلاشمان را کردیم چه در کارگردانی و چه در بازی این روایت را حفظ کنیم.
وی با اشاره به اینکه نکته اساسی متن فقدانهای متعدد هویتی است که در جای جای متن نهفته، اظهار داشت: فقدان هویت یک امر بدیهی است اما در این متن ساموئل باید برای این هویت از دست رفته با توجه به شرایطی که جنگ پدید آورده بجنگد. ما در این متن تمرکزمان را بر همین فقدان گذاشتیم.
بازیگر نمایش «آیا میشناسید راه شیری را؟» درباره نگرشی که نسبت به شخصیتهای این نمایش داشته تصریح کرد: ساموئل کیفر شخصیت محوری این نمایش نیازی دارد که برای به دست آوردن آن تلاش میکند. اما نیاز او همراه با عجز و ناتوانی است. به عنوان مثال اگر در این متن درباره عجزی که این مرد متحمل میشود تا ثابت کند چه کسی بوده و چه چیزهایی داشته؛ ما نیز در همین راستا متن را جلو بردهایم. تمرکز را روی همین مسئله گذاشتیم که چقدر دردناک است، انسان نتواند اثبات کند که کیست؟ چون ساموئل کیفر هیچ چیز دیگری نمیخواهد جز نام خودش و تا جایی پیش میرود که میگوید تمام اموالی که من داشتهام مال شما، حتی زنم که مرا ترک کرده هم آن را میپذیرم اما بگذارید که من ساموئل باشم.
وی درباره نگاه نویسنده و نگرش او نسبت به لایههای نهفته در متن نمایش گفت : چیز دیگری که در این متن نهفته نگاه کاملا تمثیلی به هستیشناسی است. یک نگاه کاملا وجودشناختی نسبت به اینکه من کیستم و از کجا آمدهام؟ به کجا میخواهم بروم در متن نهفته است. مستنداتی هست که میتوان به آن اشاره کرد.
این بازیگر تئاتر اظهار داشت: موضوع اینکه ما حقیقتاً کی هستیم؟ مبادا که برخی از ما از جای دیگری آمدهایم و به اینجا تعلق نداریم. به خاطر این است که با آدمها غریبه هستیم در جایی مورد توجه نویسنده قرار میگیرد به همین خاطر نویسنده تم اصلی نمایش را کنار میگذارد و به یک جهانشمولی میرسد که من اسم آن را وجود شناختی یا همان هستی شناختی میگذارم. این موضوع در متن خیلی پر رنگ است و در جای جای متن به آن اشاره میشود.
جباری درباره شباهتهایی که متن با سایر متون ادبی دارد، تصریح کرد: در جاهایی از متن با خودم فکر میکردم که این آدم (ساموئل کیفر) مرا یاد شازده کوچولو میاندازد! چقدر سریع مرا به سوی شازده کوچولو میبرد و آن تبعیدی که شازده کوچولو از سیاره خودش میشود. این مورد هم به نظرم نویسنده روی آن آکسان گذاشته است.
وی درباره نقشی که در این نمایش بر عهده دارد، گفت: من نقش مکملی هستم که در روایت زندگی ساموئل کیفر به او کمک میکند. یک موقعهایی ما در نوشتن کار خودمان را سخت میکنیم. ما میخواهیم یک چیزی را بگوییم ۱۰ کاراکتر اضافه میکنیم. یکی از کارهایی که نویسنده تکنیک بی بدیلی از خودش نشان میدهد. مسائل را در عین حال که پیچیده هستند ساده میکند. به همین دلیل دو کاراکتر در این نمایش یک زندگی شلوغ را روایت میکنند.
۲ ماه تمرین برای رسیدن به اجرا
جباری درباره چگونگی پیوستن به این گروه نمایشی گفت: این متن سالها پیش پایان نامه کارشناسی ارشد محمد زمانی بوده است. من به همراه یکی دیگر از دوستان در این متن بازی میکردیم. چند سالی از این موضوع گذشته بود تا اینکه تصمیم گرفتیم متن را به مجموعه اداره تئاتر ارائه دهیم. همان موقع که برای اولین بار متن نمایشنامه را خواندیم به این نتیجه رسیدیم که همه چیز در آن وجود دارد. یک قصه درست و حسابی، دیالوگهای درست و حسابی، یک فضا و اتمسفر درست و حسابی و در آخر باید بگویم که یک تئاتر به معنای واقعی کلمه در این نمایشنامه گنجانده شده بود. به همین دلیل پیگیر این اجرا شدیم و حدود ۲ ماه تمرین کردیم تا به مرحله اجرا رسیدیم. نیت اصلی ما برمیگردد به همان سالها و پارامترهایی که به آن اشاره کردم که باعث شد ما این کار را انجام دهیم.
این بازیگر جوان درباره چگونگی رسیدن به نقش یک شخصیت خارجی که در نمایش بازی کرده ابراز داشت: بی تردید ما از پارادایمهای مختلفی استفاده میکنیم این شامل تمام بازیگران میشود. این پارادایمها الگوهای اجتماعی هستند که ما آنها را به دست میآوریم و خیلی نیازمند این نیستند که من بازیگر لزوما در فضای آمریکایی یا اروپایی یا آسیای شرقی یا آفریقایی زیست کرده باشم.
وی اظهار داشت: من این الگوها را از چیزهای زیادی برداشت کنم که اسم آن را ۳ مدل مطالعاتی میگذارم: مطالعه نوشتاری، مطالعه دیداری و مطالعه شنیداری و این سه مورد، موارد قطعی هستند برای بازیگری که میبایست روی آنها تمرکز داشته باشد. از خوانش ها مشخص است در بخش نوشتاری رمانهاست، قصههاست که جهانی خاص به مخاطب میدهند. خودم که عاشق خواندن رمانم. واقعیت این است وقتی یک رمان را میخوانم خیلی سریع رفرنسها به ذهنم میآیند.
وی با اشاره به بخش دیداری و مواجهه با پنج کاراکتر گفت: در فیلمهای کلاسیک و فیلمهای جدیدتر و یک بخش دیگر که ربطی به کیفیت بازیگر ندارد این است که وقتی تو دست به عمل میزنی اعتقاد قلبی بازیگر بیرون میآید. من هم مانند فرانسیس هاج اعتقاد دارم که همه چیز در متن نهفته است. هر چه متن را بیشتر بخوانی بیشتر زوایایش را به تو نشان میدهد. یعنی به جای اینکه ما دنبال زیست واقعی در جهان مابه ازای متن باشیم کافیست که ما تمرکزمان را روی متن نمایش بگذاریم و خوانشهای گوناگونی از متن به دست آوریم. در این خوانشهاست که خود متن به تو میگوید مثلا این بازیگر پلک راست می زند یا این زن صدای کلفتی دارد و ... این اعتقاد شخصی من است اما ممکن است که همگانی باشد.
وی درباره پیش بینی واکنش تماشاگران نسبت به این نمایش گفت : این متن به شدت تماشاگرپسند است چون هر کاری که بکنیم تمام تماشاگران روی زمین قصه دوست دارند. اگر بخواهم بگویم که تماشاگران چه واکنشی مقابل این این نمایش خواهند داشت باید بگویم که همذات پنداری خواهند کرد. به خاطر همان دلیل دومی که در متن به آن اشاره کردم آن وجودشناختی و هستی شناختی که در متن وجود دارد و بیرون هم هست. حال شاید برخی زیرمتنها نیاز به تحلیل بیشتری داشته باشد اما بخش کثیری از این مفاهیم رو است و برای تماشاگر قابل لمس است. تمام این موارد سبب میشود که این متن با توجه به تواناییهای گروه تماشاگر پسند باشد.
وی در پایان گفت :نمایش ما ادای روشنفکری نیست . هیچ جای این نمایش چنین چیزی دیده نمیشود. نه نویسنده چنین چیزی را خواسته و نه کارگردان به چنین سمتی رفته است. ما با تمام بضاعتی که داشتیم تمام تلاشمان را کردیم که یک نمایش صادقانه را ارائه دهیم. این یک نمایش صادقانه است.
نمایش «آیا میشناسید راه شیری را؟» نوشته کارل ویتلینگر و به کارگردانی محمدعلی زمانی تا ۲۴ اسفند ماه هر روز ساعت ۱۷:۳۰ در خانه نمایش اداره تئاتر واقع در میدان فردوسی، خیابان موسوی (فرصت سابق)، کوچه محمدآقا روی صحنه میرود.