جامعه پویا-قصه کودکان کار، داستان دنباله دار آنهایی است که غم نان دارند و به اجبار کودکی خود را در خیابان ها به حراج می گذارند؛ آنانی که هر روز ابعاد تازه و دردناکیتری پیدا می کنند، گاهی این کودکان در آتشسوزی محل گردآوری زباله میمیرند و گاهی نیز انگشت نحیف شان طعمه موشها میشود.
میدان فاطمی تقاطع خیابان فلسطین، ساعت حدود ۲ نیمه شب است، تعدادی کودک که هر کدام از آنها یا شیشه پاک کن خودرو یا چند شاخه گل و چند فال در دست دارند در ابتدای خیابان و نبش یک مغازه ردیف نشسته اند. ناخواسته خبری را به یاد میآورم که چند هفته پیش درباره مدرسههای لاکچری، اردوها و امکانات آنها بود و به قول معروف «این کجا و آن کجا»! این بخشی از فاصله طبقاتی است که زندگی را برای عدهای اینگونه سخت و برای عدهای دیگر آنگونه آسان میکند. از اینکه بگذریم به نظر میآید کودکانی که در گوشه خیابان نشسته اند و چرت میزنند، منتظر هستند که فردی آنها را به محل خواب ببرد و همین دسته جمعی نشستن آنها این فرضیه را قوی تر می سازد که افرادی به صورت سازماندهی شده از این کودکان برای کار استفاده میکنند اگرچه عدهای بر این نظر ند که تعداد زیادی از این کودکان پس از کار خیابانی به خانههای خود باز میگردند اما تجمع آنها بعد از یک روز کاری در یک گوشه و ارتباطی که میان آنها وجود دارد نشان میدهد که از این کارگران کوچک استفاده ابزاری میشود و این درد پایانی ندارد، چنانکه حتی تعیین روزی به عنوان «روز جهانی مبارزه با کار کودکان» هم نتوانسته است خط پایانی بر آن باشد.
روز جهانی مبارزه با کار کودکان
کودکی را که به یکی از روش های کار همچون سبک، سخت، داوطلبانه و اجباری و به منظور کسب درآمد به کار مشغول میشود، کودک کار میگویند. به این ترتیب کودک کار در آن دسته از فعالیتهای اقتصادی درگیر میشود که مانع تحصیل، آموزش و برخورداری آنان از امکانات اولیه رشد فردی و اجتماعی خواهد شد و با آسیب و بهره کشی همراه است.
این آسیب و بهره کشی از کودکان باعث شد تا سازمان بینالمللی کار از ۲۰۰۲ میلادی بر گستره جهانی کار کودک، اقدامها و تلاشهای مورد نیاز برای محو آن تمرکز کند. از این رو در همان سال ۱۲ ژوئن به عنوان روز جهانی مبارزه با کار کودکان نامگذاری شد که این مهم مستلزم همکاری دولتها، کارفرمایان و سازمانهای کار، جامعه مدنی و میلیونها انسان از سراسر جهان است تا بتوان اقدام مؤثری را برای کمک به کارگران کودک انتظار داشت.
بر پایه گزارشهای بین المللی ۲۵۰ میلیون کودک در معدنها، خیابانها، کارگاهها و مزرعهها کار کنند. به طوری که آمارها نشان میدهد، آسیا با ۶۱ درصد، آفریقا با ۴۱ درصد و آمریکای لاتین و حوزه دریای کارائیب نیز با ۱۷ درصد در صدر نقاط مختلف جهان قرار دارند که کودکان در آنجا به کار اجباری می پردازند.
کار کودک در خیابانهای شهر
فال فروشی، پاک کردن شیشه خودروها، تفکیک زباله، کار در کارگاه ها و کوره های آجرپزی در زمره فعالیتهایی هستند که کودکان در آنها به کار گرفته میشوند؛ کودکانی که سر چهارراه ها، پیاده روها، پارکها، کارگاه ها، داخل مترو و جلوی در رستورانها دیده میشوند اما آمار دقیقی از آنها وجود ندارد.
آسیبهایی در کمین کارگران کوچک
اگرچه طبق ماده ۷۹ قانون کار، به کارگماردن افراد کمتر از ۱۵ سال تمام (پسر و دختر) ممنوع است و کارفرمایانی که افراد کمتر از ۱۵ سال را به کار بگمارند، مستوجب مجازات خواهند بود. ضمناً باید کودکان را به کاری گماشت که برای او زیان آور نباشد اما در میان کودکانی که در ایران کار میکنند، کودکان چهار تا هشت سال هم دیده میشوند؛ کودکانی که به طور متوسط بیش از ۱۳ ساعت در طول روز کار میکنند و آسیبهای زیادی از جمله بیمارهای شدید پوستی، ایدز، هپاتیت، سوءتغذیه، سوءاستفادههای جنسی، اسهال خونی و انواع انگل در کمین آنهاست.
امروزه تفکیک زباله در تهران، کرج برخی دیگر از شهرهای بزرگ بر عهده کودکانی به شمار می رود که به عنوان نیروی کار ارزان، مورد استثمار شرکتهای پیمانکاری که مسؤول تفکیک زباله هستند، قرار میگیرند. بیش از ۵۰ درصد از این کودکان اتباع افغانی هستند که از زندگی و عمر خود نصیبی جز فقر و محرومیت نبردند. خمیدگی ستون فقرات یکی دیگر از آسیبهایی است که این کودکان با آن روبرو هستند زیرا بسیاری از آنها بیش از ۸۰ کیلو زباله را در طول روز بر دوش خود حمل میکنند.
محل خواب این کودکان بیشتر همان جایی است که کار میکنند؛ محیطی مملو از آلودگی و بیماری که خطرهای جانی برای آنها به همراه دارد. به ویژه در نقاط جنوب شهر این کودکان یا به صورت قاچاقی یا پرداخت مقداری پول در انبارهای کالا میخوابند. مکانهایی که بسیار آلوده بوده است و جانواران موذی مانند موش به آنها آزار جسمی وارد میکند.
یکی دیگر از آسیبهای جدی که متوجه آنها میشود، محرومیت از تحصیل است آنها یا بیسواد هستند و در صورت زندگی با والدین خود، در حد بسیار ابتدایی سواد دارند.
بنابراین اگر چه این کودکان با آسیبهای جدی مواجه هستند اما مثل همیشه اتفاقهایی که رخ میدهد بعد از مدتی به فراموشی سپرده میشود و روز از نو روزی از نو. فارغ از هر اتفاقی که برای کودک کار پیش آمده است این پرسش را مطرح میکند که چرا امروزه کشور با حجم زیادی از کودکان کار روبرو شده است؟
کودکانی که اسیر منطق سرمایه داری میشوند
در سالهای اخیر که فقر فزاینده و بینواسازی اجتماعی، کودکان را که جزو آسیب پذیرترین گروههای اجتماعی هستند به کارهای خیابانی و زباله گردی وادار کرده است، سازمانهای مردم نهاد و مدافعان حقوق کودکان در ارتباط با وضعیت هولناک این کودکان هشدارهای جدی دادهاند اما این موارد جدی گرفته نشده است و و ابعاد این بحران درناک یا انکار میشود یا هر ارگانی، ارگان دیگر را مقصر جلوه میدهد.
نه تنها تغییر مدیریتها بهبودی در وضعیت این کودکان ایجاد میکند بلکه مراکزی که این کودکان را به کار میگیرند، شناسایی و مجازات میشوند و آیین نامهها مقررات مربوطه آنگونه که باید به اجرا در میآید. کدام مسوولی است که از کارگاههای تفکیک زباله و شیوه آن مطلع نباشد؟
سیاستهای راهبردی و طرحهای کارشناسی
نگاهی به سیاستهای راهبردی در این حوزه نشان میدهد که در طول سه دهه گذشته نهادها و سازمانهای مختلف که متولی بحث کودکان کار یا آسیبهای اجتماعی بودند با صرف بودجههای کلان طرحهای جمع آوری کودکان کار را به اجرا گذاشتهاند که تاکنون نتیجه چندانی در بر نداشته است زیرا این طرحها به دنبال رویکردهای پیشگیرانه با هدف صیانت و تأمین حقوق کودکان نیستند بلکه بیشتر به منظور پاکسازی ظاهر شهر از وجود کودکان کار انجام میشود.
در مواقعی که جرمی مرتبط با کودکان کار در عرصه عمومی بروز پیدا میکند یا طرح جمع آوری آنها به مرحله اجرا درمیآید، به جای اینکه با کمک از مددکاران اجتماعی این مشکل را حل کنند، این کودکان دستگیر میشوند یا اینکه با پاک کردن صورت مساله، موضوع را نادیده می گیرند. باید دانست دستگیر کردن این کودکان بدترین آسیبهای روحی و روانی را متوجه آنها میکنند زیرا در محیطی که خود بازتولید جرم و خشونت دارد، نگه داشته میشوند. راه حل این مساله در احیای خانوادهها و فقرزدایی از آنهاست که مجبور نباشند کودکان خود را برای پول به خیابان بفرستند و آنها را به سودجویان اجاره بدهند.
باید گفت اگر دولت و نهادهای مسؤول معضلهایی همچون کار کودکان را با استفاده از طرحهای کارشناسی شده و با مشورت مددکاران اجتماعی، حقوقدانها و بر پایه عقل جامعهشناسی، حل نکند در آینده شاهد بازتولید جرم در عرصه عمومی خواهیم بود که چنین شرایطی هزینههای سنگینی بر کشور تحمیل خواهد کرد.