جامعه پویا - فاطیما بهارمست بازیگر نقش نغمه در سریال از سرنوشت از چالشهایی که با این شخصیت داشته صحبت کرده است و ناگفته های جذابی از سریال از سرنوشت و ادامه ان توضیح داده است.
او در این سریال نقش نغمه را بازی می کند که نقش مقابل شخصیت هاشم است و اتفاقا به همین دلیل هم در این فصل دچار چالش های فراوانی می شود. گفت و گوی فارس با فاطیما بهارمست را اینجا بخوانید.
** بعد از بازی در «از سرنوشت ۳» مشغول کار جدیدی نشدید؟
-ما قبل از کرونا ضبطمان تمام شد و بعد از کرونا همه چیز پیچیده شد و ترجیح دادم کارهایی که انجام دادن یا ندادنش فرقی برایم نمی کند را انجام ندهم. هم به خاطر اینکه فصل سه از سرنوشت پخش نشده بود و هم اینکه سلامتی ام حفظ شود. اما اگر پیشنهاد خوبی شود که ارزشش را داشته باشد حتما می روم اما احتمال فراوان فصل چهار همین سریال را آغاز کنیم.
** فصل چهار در چه مرحله ای است؟
-فکر می کنم در مرحله نگارش باشد.
** چهار جوان اصلی قصه در فصل بعدی هم حضور دارند؟
-بله.
**شما در چند سریال به ایفای نقش پرداختید. حضور در از سرنوشت در میان کارنامه کاری تان چه جایگاهی دارد؟ کما اینکه در این سریال حضورتان محوری تر از سایر کارهایی است که بازی کردید.
-بله به این خاطر است که عمده کارهایم برمی گردد به دوران کودکیم و نقش نغمه در سریال از سرنوشت مهم ترین نقشی است که در بزرگسالی ام ایفا کردم. به این دلیل 7 سالی هم کار تصویر انجام ندادم و تئاتر کار کردم و درس خواندم. بعد از این سالها حضورم در این سریال یک اتفاق خوب بود. هم سریال و هم نقشم را دوست داشتم و نقش پر چالش و محوری بود و هر لحظه اش برایم یک اتفاق جدید بود.
** مهم ترین چالشی که برای ایفای این نقش داشتید، چه بود؟
-بزرگترین چالشی که داشتم ایفای نقش در دو مقطع سنی بود. ما در فصل دو در سن 18 سالگی بازی کردیم و در فصل سه، ۲۵ ساله هستیم و چون خودمان هم باید اجرایش می کردیم و بازیگر تغییر نمی کرد. در فصل سه لحظه های دراماتیکی وجود دارد که باید از عهده ایفایش برمی آمدم و بازی کردنش مهم بود به همین دلیل خیلی دوستش دارم. لحظه هایی که نغمه در این سریال دارد در هر سریالی در اختیار یک بازیگر قرار نمی گیرد و شاید دست کم چند فریم از این لحظه ها به یک بازیگر در یک سریال سپرده شود. اما فصل سه بسیار پر تلاطم است و بالا و پایین دارد و پر از لحظه های متفاوت برای یک بازیگر است.
** در فصل سه هر چهار جوان اصلی قصه (هاشم، سهراب، نغمه و آرزو) به یک پختگی رسیدند. این پختگی و بزرگ شدن در رفتار این شخصیت ها در فیلم نامه ای که در اختیارتان قرار داده بودند وجود داشت؟ چقدر خودتان برای رسیدن به این پختگی تلاش کردید؟
-فیلم نامه از سرنوشت فیلم نامه بسیار کاملی بود و همه جزئیات را در اختیار شمای بازیگر قرار می دهد تا بتوانید نقش را به خوبی ایفا کنید و این جزو خوش شانسی همه ما است. اما نمی توانم از کارگردانی چشم پوشی کنم، آقای بذرافشان کارگردانی خوبی در راستای نوجوانی و هدایت ما داشتند و آقای خردمندان در راستای پختگی شخصیت ها نقش مهمی داشتند و خیلی حواسشان بود. از طرفی از ابتدا هم فیلم نامه کاملی در اختیار داشتیم و همین برای من مرجع مهمی بود و بارها تمرین کردم و سعی کردم روی متن ها اشراف داشته باشم. همچنین تلاش کردم تا احساساتم درونی تر و عمیق تر باشد.
** و اینکه اتفاقا نقش نغمه را درونگرا ایفا کردید.
-بله چون که ایجاب می کرد. یکی از کارهای سختی که من و آقای بذرافشان داشتیم این بود که نغمه در 18 سالگی باید بسیار پخته رفتار می کرد و این خیلی عجیب بود. نغمه در 18 سالگی هم شخصیت پخته ای داشت و حالا در 25 سالگی هم این رفتارهای منطقی اش ادامه داشت و باید در مقابل هاشم یک دانای کل را ایفا می کردم و همین کار را سخت تر می کرد و ایجاب می کرد که بازی درونی داشته باشم.
** کار کردن با دو کارگردان در یک سریال کار سختی بود؟
-حقیقتش نه و بسیار دلنشین بود. جالب بود که فضای ما آنقدر در دو فصل تغییر کرد که احساس می کردیم مشغول دو کار متفاوت هستیم و دیدگاه های متفاوت دو کارگردان به ما کمک کرد که بازی های خوبی داشته باشیم. به هر حال هر کارگردانی دیدگاه خود را دارد و این برای ما جذابیت داشت. از طرفی در پیش تولیدهایمان به زبان مشترکی با کارگردان می رسیدیم و می دانستیم که کارگردان ها دقیقا از ما چه می خواهند.
** کلیت داستان این سریال به رفاقت میان دو دوست برمی گردد که از کودکی با هم بزرگ شدند. اساسا قصه های اینچنینی که پیرامون کودکان پرورشگاهی می گذرد کمتردر تلویزیون دیده شده است. شما در ابتدا که متن ها را خواندید این قصه چقدر برایتان پررنگ شد؟
-قصه از سرنوشت قصه رفاقت است و آنقدر که رفاقت در آن اهمیت دارد، بی سرپرست بودنشان اهمیت ندارد. چون که زمانی این بی سرپرست بودن اهمیت پیدا می کند که هاشم و سهراب هیچ کس را غیر از خودشان در دنیا نداشته باشند. محوریت این سریال روی رفاقت هاشم و سهراب است که از کودکی فقط همدیگر را داشتند و من تا به حال سریالی شبیه به از سرنوشت ندیدم و به نظرم برای اینکه بخواهیم قصه کودکان بی سرپرست را بیان کنیم به این نیاز داریم که این افراد هیچ کسی را در زندگی شان نداشته باشند تا این رفاقت درست و مطلوب دربیاید. اینها فقط رفیق نیستند، اینها خانواده هم هستند، برادر، پدر مادر هم هستند و این خیلی مهم است. چنین ماجرایی فقط در بستری می توانست گفته شود که اینها بی سرپرست باشند. این تم رفاقت خیلی جذاب است و در کنار آن پیچیدگی های قصه نیز جذاب است.
از طرفی سیری که شخصیت های داستان طی می کنند نیز برای مخاطب هیجان انگیز است چراکه این شخصیت ها شبیه به افرادی نیستند که در قسمت های ابتدایی دیدیم و سیر تکامل یافته ای دارند و همه شخصیت ها خاکستری هستند و نه مطلق خوب هستند و نه مطلق بد و اینها مواردی است که می تواند از سرنوشت را در مقایسه با سایر سریال ها متفاوت کند.
** در رابطه بین نغمه و هاشم موضوعی وجود دارد و آنهم این است که نغمه به ارتباط هاشم با سهراب حسادت می کند و این اتفاق می تواند برای این نوع افراد طبیعی باشد. این جریان برای شما چطور شکل گرفت؟
-همانطور که گفتید خیلی طبیعی است. خانم ها وقتی در رابطه عاشقانه ای قرار می گیرند دلشان می خواهد تمام حواس طرف مقابل برای آنها باشد. در خانواده ای که پدر و مادر و همه فامیل سر جای خودشان قرار دارند همه این عشق ها بین افراد خانواده تقسیم می شود اما وقتی همه چیز در یک آدم خلاصه می شود طبیعی است وقتی خانمی در یک رابطه عاشقانه با او قرار می گیرد دلش می خواهد نفر اول باشد در صورتی که فردی مثل هاشم نفر اولی مثل سهراب در زندگیش دارد و اتفاقا نویسنده های ما به موضوع جذابی ورود کردند.
** و این نگاه در برخی مواقع نغمه را دچار تردید می کند.
-بله و طبیعی است و هیچ رابطه نرمالی به این شکل نیست.
** یکی از موارد دیگر سازندگان این سریال در سکانس های عاشقانه بین هاشم و نغمه است که در کمتر سریال های تلویزیونی به چنین موضوعی ورود شده است.
-در زندگی طبیعی همه آدم ها قطعا چنین عشق هایی وجود داشته است اما نمی دانم چرا ما از این عشق ها حرفی نمی زنیم و اگر هم بخواهیم حرفی بزنیم در وهله اول با یک خودسانسوری مواجهیم. در صورتیکه مخاطب به قصه عاشقانه نیاز دارد و اگر در این بخش ورود نکنیم خودمان قافیه را باختیم. در از سرنوشت هم ما سعی کردیم سکانس های عاشقانه را به خوبی ایفا کنیم چرا که این حق مخاطب است تا بتواند شخصیت ها را به خوبی درک کند و اگر باور نکند همه چیز برایش تصنعی است و عشق میان آن دو را باور نمی کند.
** سریال هایی که در چند فصل ساخته می شود این احتمال می رود که بازیگرهای اصلی آن تغییر کنند اما در این سریال چنین اتفاقی نیفتاد. خودتان فکرمی کنید تغییر بازیگران به باورپذیری مخاطب لطمه وارد می کند؟
-اتفاقا چندی پیش سریال خارجی می دیدم که ما 10 سالگی اش را می بینیم و بعد از 13 تا 22 سالگی اش را یک بازیگر بازی می کند و با گریم و لباس و نوع بازی بازیگر سنش را نزدیک به سن مورد نظر می کنند و نباید به سرعت صورت مسئله را پاک کنیم و بگوییم یک بازیگر دیگر بیاوریم. بازیگر و گریمور و عوامل باید به خودشان سختی بدهند برای اینکه اگر یک بازیگر توانمند بتواند سن های مختلفی را بازی کند، خیلی قابل باورتر است. البته این هم هست که من 20 ساله نمی توانم 60 سالگی نغمه را بازی کنم اما تا یک سنی که دیگر تغییرات زیادی در چهره بازیگر ایجاد نمی شود، را واقعا می شود بازی کرد. اما بعضا دیده شده که با استفاده از یک عینک برای یک بازیگر خواستند سن و سال او را بالا ببرند و در دلشان هم می گویند مخاطب باور می کند! معتقدم خودمان نباید مخاطبمان را تنبل کنیم و کاری کنیم که ما را دوست نداشته باشد.