جامعه پویا -محمد رضا خردمند کارگردان جوانی است که به رغم جوانی بسیار کارکشته کار می کند. محمدرضا خردمندان کارگردان فصل یک و سه سریال از سرنوشت است که قبل تر فیلم سینمایی بیست و یک روز بعد را برای سینما ساخته بود. خردمندان که دغدغه کودکان را در هر شاخه و موقعیتی دارد،
گفت و گوی محمدرضا خردمند با خبرگزاری فارس درباره انتخاب بازیگران سریال از سرنوشت، سانسور این سریال و علاقه اش برای کار با کودکان را اینجا بخوانید.
آقای خردمندان شما در سینما فیلم سینمایی «بیست و یک روز بعد» را داشتید که در چند بخش هم کاندیدا شد و خیلی ها می گویند به خاطر حضور شما در آن فیلم و کار کردن با کودکان و نوجوان هایی که در گروه سنی خاصی قرار داشتند، فصل یک و سه از سرنوشت نیز به شما سپرده شد.
-بله هنوز خیلی ها پیگیر کودکی هاشم و سهراب هستند و می گویند دلمان برای فصل کودکی این دو شخصیت تنگ می شود. جالب است بدانید زمانیکه در پیش تولید بودیم برخی از صاحبنظران نگران این بودند که به دلیل اینکه در فصل یک بار قصه روی دوش دو بچه است، سریال زمین بخورد و آنطور که باید دیده نشود.
از طرفی حضور این بچه ها باعث دیده شدن فصل یک شد از سویی هم ممکن بود شما با انتخاب هایی که برای این دو شخصیت اصلی در نظر می گیرید کاری کنید تا هیچ مخاطبی سریال را نبیند و این کاملا به انتخاب های شما بستگی داشت.
-بله کاملا درست است. اگر انتخاب های غلط می کردیم و ترکیب این دو در نمی آمد و یا بازیهایشان تخت می شد و جذب مخاظب نمی کرد ممکن بود فصل دوم هم دیده نشود. از این نظر بچه های نویسنده خودشان بنده را به آقای تحویلیان پیشنهاد داده بودند. آن ها تجربه ی مرا در فیلم سینمایی ام دیده بودند.
بازیگران فصل بزرگسالی چطور انتخاب شدند؟
-دست آقای بذرافشان خیلی بسته بود. او باید بر اساس بازیگران فصل کودکی بازیگرانش را انتخاب می کرد. این محدودیت را بگذارید کنار اینکه اصلا در رنج سنی ۱۸ سال بازیگر نداریم و ایشان حتما باید با چهره جدید کار می کرد.
انتخاب دارا حیایی به پیشینه پدرش ارتباطی داشت؟
-نه اصلا اینطور نبود. آقای بذرافشان بازیگرهای زیادی را دید و انتخاب دارا به واسطه شایستگی های خودش بود.
سهراب چطور انتخاب شد؟
-برای انتخاب بازیگر سهراب به دنبال چهره ای بود که مقابل هاشم باشد و به لحاظ نوع میمیک، رفتار، بیان و گویش شبیه به راستین عزیزپور در کودکی باشد. هاشم پر از هیجان و رفتارهای بی منطق است و سهراب منطقی و عاقل است.
تضادی که بین رفتارهای هاشم و سهراب وجود دارد از ابتدا در قصه این سریال وجود داشت و با یک هدف گذاری طراحی شده بود که این دو شخصیت به گونه ای مکمل هم باشند؟
-بله این از ابتدا در ذهن نویسندگان وجود داشت. همین ترکیب ناهمگون دلیل جذابیت این دونفر است. هاشم مدام در حال خرابکاری ست و سهراب مدام در حال جمع کردن او! از طرفی یک جاهایی این هاشم است که دل به دریا می زند و مشکل را حل می کند. مثل سکانسی که هاشم می رود پدر آرزو را می آورد کارگاه!
یکی دیگر از نکته هایی که درباره این سریال وجود دارد ورود شما به جنبه های مثبت و منفی ای است که ممکن است برای این بچه ها اتفاق بیفتد. ارتباط هاشم با خلافکارها در کودکی است و در ادامه و بزرگسالی اینکه هاشم و سهراب با نغمه و آرزو وارد رابطه عاشقانه می شوند. نشان دادن این اتفاق ها در تلویزیون ما خیلی مرسوم نیست اما شما جسارتی داشتید که از این مرزها عبور کردید.
-ما و نویسنده ها تا جایی که در توانمان بوده سعی کردیم به این مسائل بپردازیم و یک جاهایی هم ساختیم اما حذف شده است.
یعنی سانسور داشتید؟
-بله، سکانسی داشتیم در فصل یک که هاشم بعد از اینکه سهراب خانواده ای پیدا می کند، تنها می شود و کششی به سمت «بیژن» دوست خلافکارش پیدا می کند و به موازات اینکه سهراب در خانه و در کنار پدر و مادرش غرق در خوشحالی است، هاشم را می بینیم که در پارک و کنار بیژن و رفقایش خوشگذرانی می کند.
و حذف این سکانس ها به قصه شما لطمه زد؟
-بله. ما داریم آسیب شناسی می کنیم و بی خانوادگی را در مقابل خانواده داشتن قرار دادیم و نمی توانیم یکی را نشان دهیم و دیگری را نه.
قصه شما طوری طراحی شده است که رفاقت بستر داستان است.
-رفاقت خودش محور داستان است و باید بگوییم پرورشگاه بستر شکل گیری رفاقت است.
اما مخاطبی که هر شب پای این سریال می نشیند، ذهنیتش این است که می خواهد سرنوشت این بچه های بی سرپرست را ببیند.
-این هم هست اما در این سریال مسائل دیگری هم هست مثل اشتغال، ازدواج، تولید، مهاجرت، خیانت، قاچاق و ... و از جایی به بعد دیگر قصه پرورشگاه کمرنگ می شود و قصه روی رفاقت ادامه پیدا می کند و این از همان فصل اول که سهراب خانواده را رها می کند به خاطر هاشم، دیگر رفاقت پررنگ تر می شود.
از این بخش دور نشویم که به جسارت نویسنده و کارگردان برمی گشت نشان دادن رابطه بین زوج ها در این سریال بود و ارتباط حسی که بین هاشم و سهراب و نغمه و آرزو است.
-این از دل قصه ما برمی آید. هاشم و سهراب افرادی هستند که به دلیل اینکه در زندگی شان هیچ کسی را جز خودشان نداشتند خیلی به هم وفادار و وابسته هستند و این صفتی که دارند در علاقه شان به جنس مخالف نیز ظهور و بروز دارد. هاشم و سهراب از کودکی نغمه و آرزو را دیده بودند و احساسات شان بر عقلانیت شان در مواجهه با جنس مخالف برتری دارد و با اینکه سهراب بارها از آرزو مسائلی می بیند اما باز هم پای او می ایستد و نمی تواند دل بکند.
بعد از پخش سریال از سرنوشت بازخوردهایی از سمت این افراد داشتید؟
-در این یکسال گذشته خیلی بازخورد گرفتیم. حتی از خارج از ایران. محمد سلطانی می گفت در این یکسال تعداد بالایی پیام داشته که بعد از دیدن این سریال سرپرستی فرزندی را به عهده گرفتند و همین ها به سریال ما ضریب می دهد. از طرفی چقدر آدم هستند که دلشان برای رفاقت هایشان تنگ شده و به سمت رفیق هایی رفتند که از دست دادند. به هر حال رفیقانه ترین سریالی است که در این سالها ساخته شده. به قول سعدی: دنیا خوش است و مال عزیز است و تن شریف لیکن رفیق بر همه چیزی مقدم است.