جامعه پویا -رسول نجفیان، داور و مریم نوابی نژاد، کارگردان برنامه «محاکات» از شکل گیری و سوژه یابی این برنامه می گویند
قصهها و داستانها همیشه برایمان جذاب بودهاند. از کودکی داستانهایمان با «یکی بود» و «یکی نبود» شروع می شد. مادرها و مادربزرگها قصه میگفتند تا ما بزرگ شدیم، خواندن یاد گرفتیم و قصهها را از روی کتاب خواندیم. فیلمها و سریالها را دیدیم و کمکم یاد گرفتیم قصه ببافیم یا قصههای زندگیمان را گوشهای یادداشت کنیم. شاید یکی از خلاقانهترین مسابقههای این روزهای تلویزیون «محاکات» با اجرای منصور ضابطیان باشد.
در این برنامه رقابتی برای روایتگری، خاطرهگویی و قصه گفتن پیش میآید که بعضی از آنها واقعا شنیدنی هستند؛ قصه زندگی پردرد و گریههای بیامان «نصرا... رادش»، سرنوشت تلخ بازیگر «بچههای آسمان» و چند روایت از زندگی آدمهای معمولی گوشه و کنار کشور را در این مدت، در قاب تلویزیون دیدهاید. در ادامه سراغ «رسول نجفیان» داور «محاکات» و مریم نوابی نژاد کارگردان این برنامه رفتیم و از چگونگی شکل گیری قصهها و روایتها پرسیدیم.
قصههایی که فیلم نامه یا رمان میشود
رسول نجفیان میگوید اولین ضرورت برنامه «محاکات» در اسم آن است: «ما در فلسفه افلاطون و ارسطو بحثهای نقالی و قصهگویی داریم. قصههایی که روی مخاطب اش اثر میگذارد. از کودکی همین که پدر و مادر برایمان قصه میگفتند، اتفاقات را در ذهنمان مجسم میکردیم و به قول ارسطو آن قصهها مهر و شفقت و بیم و امید را در ما زنده میکرد. این اولین درس حکایتهای کودکی است. زمانی که قصه گویی به صورت جمعی باشد اسم آن را «محاکات» میگویند. ما هم در برنامه «محاکات» آدمهایی را دعوت کردیم که داستان زندگیشان از نظر گذر از رنجها و بیم و امید و اتفاقات عجیب و غریب، جذبه زیادی دارد. در عید نوروز، آدمهای مشهور به برنامه آمدند و از آن به بعد، آدمهای معمولی مهمان ما هستند. ما داوران هم، بعد از روایت قصهها به این میپردازیم که آیا این داستان زندگی به درد سریال یا رمان میخورد یا نه؟»
«محاکات» شبیه «ماه عسل» و برنامههای دیگر نیست
به تعداد زیاد برنامههایی شبیه «ماه عسل» در ماه رمضان این سالها اشاره میکنم و میپرسم «محاکات» با آنها فرقی دارد؟ نجفیان پاسخ میدهد: «موضوعی که تکرار شدنش ضرورت دارد، اگر هزاران بار هم تکرار شود، باز هم تاثیر خودش را میگذارد. من وقتی برنامه «محاکات» را با برنامههای تقلیدی دیگر مقایسه میکنم، میبینم که آنها زورکی یک چیزی را میگویند و مانند همان «ماه عسل»، برنامه را روی آنتن میبرند، اما «محاکات» اینطور نیست. ما خودمان را گول نمیزنیم و من هم فقط به عنوان یک کارشناس در آنجا حضور دارم. استقبال از این برنامه چنان عجیب است که از ما درخواست کردند این برنامه یک دوره دیگر هم ساخته شود.»
برنامه های دیگری از روی «محاکات» تقلید کردهاند
نجفیان میگوید که «محاکات» یک ایده اختصاصی است و برنامههای دیگر از روی آن تقلید کردهاند: «در برنامه «ماه عسل» هم اولین ایدهپرداز آن، خانم مریم نوابینژاد کارگردان برنامه «محاکات» بود. او خبرنگار روزنامه جام جم بوده است و چون به آدمهایی با قصههای جذاب دسترسی داشت، برنامه «ماه عسل» را راه انداخت. احسان علیخانی در آن برنامه، فقط یک مجری و تمام کارها بر عهده خانم نوابینژاد بود، اما به ظاهر آنجا حق خانم نوابینژاد را نادیده میگیرند و آقایان همه کارها را به نام خودشان ثبت میکنند. خانم نوابینژاد پس از «ماه عسل» برنامه «هزار داستان»، «مکث» و «محاکات» را میسازد. پس برنامه «محاکات» هیچ تقلیدی نکرده است و اتفاقا برنامههای دیگر به نوعی از این ایده تقلید میکنند.»
قصههایی از آدمهای معمولی
خواننده قطعه معروف «میرن آدمها» میگوید داوران همه روایتها را بررسی میکنند که آیا قصهها آنقدر جذابیت دارند تا به صورت سریال یا رمان منتشر شوند یا نه؟ او میگوید: «تعدادی از مهمانان برنامه از چهرههای شناخته شده هستند که داستان زندگیشان برای همه جذاب است، اما بخش زیادی از مهمانان هم آدمهای معمولی از گوشه و کنار کشور هستند. ما داستانهای زیادی داریم که جزو معروفترینهای جهان هستند. مثل چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و... این آدمها و شخصیتها قبل از آن، هرگز معروف نبودند. پس قصه زندگی آدمهای معمولی هم جذابیت دارد.
دلخوری از علیخانی
در ادامه سراغ مریم نوابی نژاد، کارگردان «محاکات» رفتیم. او درباره نحوه پیدا کردن سوژهها و آدمهایی با سرگذشتهای جالب میگوید: « از 17، 18 سالگی خبرنگار اجتماعی بودم، من هیچ وقت یک خبرنگار پشت میزنشین نبودم. از همان موقع عشق این را داشتم که به دنبال قصههاى مخوف و مکانهاى ناممکن بروم. همین ارتباطات باعث شد تا تنها فردی باشم که همه سوژههای برنامه «ماه عسل» را پیدا میکند. زمانی که در این برنامه بودم، آقای علیخانی میگفت ما یک تیم 100 نفره داریم که سوژهها را برایمان پیدا میکنند. همیشه میپرسیدم که چرا نمیگویید آن تیم صدنفره فقط خودِ من هستم؟! همین باعث شده بود که هر سال تا یک هفته به ماه رمضان با آقای علیخانی به تفاهم و همکاری نرسیم. چون تمام بار کار بر دوش من بود و در نهایت کارها به اسم یک نفر دیگر و تیمش تمام مىشد. من از سال 94 قطع همکاری کردم و طرحی را به نام «هزار داستان» نوشتم و آن را در پنج سری اجرا کردم. حدود ٥٠٠ قصه را با ١٠٠ راوى که عمدتا از چهرهها بودند روایت کردیم که سال ٩٧ همراه برنامه «نود» و «صبحى دیگر»، بهترین برنامه تلویزیون شد؛ در سالى که هم «ماه عسل» بود، هم «حالا خورشید» و هم «فرمول یک». سال گذشته فکر میکردم چقدر جالب است که فقط قصههای کرونایی را روایت کنم. مثلا ما الان قرنطینه هستیم، حالا فکر کنید جانبازان یا بیماران پروانهای سالهاست در قرنطینه هستند و بیرون نمیآیند. برنامه «مکث» را ساختیم و به همین موضوعات پرداختیم. از همان موقع طرح «محاکات» را در ذهنم داشتم و آن را با آقای شهیدیفر تکمیل کردم که بشود از دل این قصهها رمان یا فیلم نامه درآورد. طرح را با آقاى جلوه مطرح کردیم. آقاى جلوه از مدیران خوش فکرى هستند که نیت مرا فهمیدند و قبول کردند که خدا را شکر به نتیجه هم رسید.
این برنامه فعلا 50 قسمت است و همه سوژهها را خودم پیدا میکنم. همه مىپرسند واقعاً همه اینها را خودت پیدا مىکنى؟ خب، زندگى من همین است، ارتباطات زیادی دارم. گاهی با خیریهها تماس میگیرم و میگویم من چنین قصهای میخواهم. یعنی من اول قصه را پیدا میکنم و بعد آنها پیشنهاد میدهند که چنین آدمهایى با مشخصاتى که گفتید، وجود دارد. بعد مىگردم و از میانشان انتخاب میکنم. خیلى وقتها از روى قصهاى که خواندهام، حدس مىزنم شبیه این آدم باید کجا باشد، خیلى وقتها توى تاکسى وقتى ذهنت آماده باشد، آنها را پیدا مىکنى.»
قصههای جذاب، فراوان است
او می گوید: «مدام مرا با «ماه عسل» قیاس مىکنند. ترجیح مىدهم کلا این حاشیه ها را تمام کنم. تمام سوژههایى که خود «ماه عسل» و باقى برنامهها تقلید مىکنند، حاصل ایدهپردازىهاى من است. دلیل دلخورىام هم این بود که مگر میشود کسی همه سوژههایتان را پیدا کند و حتی اسمش را نگویید؟ یا بگویید یادم رفت! شاید عدهای بگویند این حرفها را برای دیده شدن میگویم، اما مگر من چقدر دیگر باید کار کنم تا حرفم اثبات شود؟ پنج سری «هزار داستان» را ساختم. دو سری برنامه «مکث» را داشتم و حالا «محاکات» را روی آنتن دارم. آیا کافی نیست؟
یک جایی آقای علیخانی گفته بود «ماه عسل» را تعطیل کردم چون احساس کردم که دیگر حرف تازهای نیست. این صحبت مثل این میماند که یک خبرنگار حوزه اجتماعى دیگر حرفی نداشته باشد. مگر میشود در یک جامعه زنده، قصهاى و حرفی برای گفتن نباشد؟! در عین حال سواى این حرفها، ترجیح مىدهم کار درست بسازم و به موضوعات اجتماعى نگاه درست داشته باشم. جدا از این هیاهوها، مهم تاثیرى است که در فرهنگ اجتماعى مردم گذاشته مىشود. همین که نگاه یک نفر به موضوعى، مثلاً فرزند خواندگى، عوض شود، مزدم را گرفتهام و برایم کافی است.»
ما تلاش میکنیم قصهها به دل جامعهمان بیاید. چون فرهنگ، مردم یک جامعه را با شخصیت میکند.»
منبع : خراسان