جامعه پویا -سریال جزیره داستانی عاشقانه دارد که در آن دختر و پسری در اوج تنهایی و درد به هم نزدیک شده و عاشق هم می شوند.
سریال جزیره ماجرای یک زمین خواری و کلاهبرداری بزرگ در جزیره کیش است که هلدینگی بزرگ و بین المللی که در زمینه ساخت و ساز فعالیت دارد تصمیم دارد به صورت کنترات ساخت و ساز جزیره را بر عهده بگیرد. اما در این هلدینگ افرادی هستند که قصد کلاهبرداری و بالا کشیدن کل جزیره را دارند.
در این میان ارشد ( امیر مقاره ) جوان فرهیخته که مدیریت این هلدینگ را بر عهده دارد از یک بیماری نادر رنج می برد که او را هر لحظه به مرگ نزدیکتر می کند. حضور او در مسابقات والیبال ساحلی در کیش باعث می شود با دختری به نام صحرا صرف آشنا شود. صحرا صراف ( شادی مختاری ) دختری با اندیشههای ضد سرمایهداری است که معتقد است هیچ پولداری پولدار نمی شود مگر اینکه حق کارگری خورده شود.
صحرا در کنار پوشش مسابقات والیبال ساحلی متوجه می شود هدلینگ شاهنگ قصد دارد پروژه های بزرگی را در جزیره به راه بی اندارد و به دنبال سابقه این هدلینگ می رود و مطالبی علیه او منتشر می کند . او به دلیل رفتار مغرورانه ای که ارشد و اطرافیانش ندارند دست به چنین کاری می زند . ارشد برای اینکه بتواند صحرا را مهار کند به او نزدیک می شود و عشقی میان آنها شکل می گیرد.
عشقی که به نظر نمیرسد بتواند زیر چرخ دنده های ولع کسانی که می خواهند جزیره را بالا بکشند دوام بیاورد.
عشق میان صحرا و ارشد در یک قایق شکل می گیرد آنجا که ارشد از صحرا می پرسد اگر فرصت نجات داشته باشد آیا او را هم همراه خودش می برد و ریسک را می پذیرد هرچند صحرا به این سوال پاسخ نمی دهد اما وقتی در موقعیت قرار می گیرد ارشد را روی گاری می کشد و او را نجات می دهد.
گره اصلی داستان جزیره حالا شکل گرفته است دختری فقیر در جستجوی عدالت به دنبال پسری ثروتمند است که را زمین بزند اما به ابعادی از شخصیت او پی می برد که شعله های عشق میان آنها زبانه می کشد. اما این آغاز پرهیجان و شیرین تلاطمهای زیادی دارد. این تلاطم را می توان در سکانس عاشق شدن این دو حدس زد. سامان مقدم با سکانس ایجاد جرقه عشق در قایق متلاطم که دختر و پسر جوان را به هر طرفی پرت می کند به بیننده این آگاهی را می دهد که قرار است رابطه این دو مانند قایق متلاطم باشد و باید دید در آخر چه کسی حاضر به گذشت عاشقانه است.
هرچند صحرا در سکانسی از این سریال ادعا می کند خوب بلد است ارشد را عاشق خودش بکند و بعد در بزنگاه او را رها کند اما این ادعا احتمالا باید علیه خود صحرا به کار رود و کسی که او را ترک می کند ارشد باشد.
باید آیا ارشد و صحرا به یک پایان تلخ میرسند؟