جامعه پویا-به خودمان انگ بیارادگی نزنیم. اگر بیاراده بودیم، تمام کارهای بزرگی که در زندگی انجام دادیم (مانند تحصیل) را نمیتوانستیم محقق کنیم.
«بارها تصمیم گرفتهایم که:
- صبحها نرمش کنیم.
- زبان انگلیسی یاد بگیریم.
- کمتر غذا بخوریم تا به وزن دلخواه برسیم.
- هر روز کمی پیادهروی کنیم.
- کتاب خواندن را شروع کنیم.
و...
اما هر بار یکی از این دو اتفاق برایمان افتاده است:
- یا اصلاً شروع نکردهایم.
- یا اندکی بعد از شروع، ادامهاش ندادهایم.
دو راه برای حل این مشکل فراگیر وجود دارد:
۱- مشکل ما، نداشتن اراده نیست. پس به خودمان انگ بیارادگی نزنیم. اگر بیاراده بودیم، تمام کارهای بزرگی که در زندگی انجام دادیم - مانند تحصیل، ازدواج، راهاندازی یک کار و کسب و … - را نمیتوانستیم محقق کنیم.
«دارن هاردی»، نویسنده کتاب «اثر مرکب» میگوید که مشکل ما در عملی نکردن تصمیماتمان به این برمی گردد که «انگیزه کافی» نداریم. اگر قرار باشد یک سال دیگر به یک کشور انگلیسیزبان مهاجرت کنیم، به احتمال قوی خواهیم توانست ظرف ۱۲ ماه آینده، زبان انگلیسی را یاد بگیریم، کاری که در ۱۲ سال گذشته نتوانستیم. چرا؟ چون قبلاً موتور محرکهای به نام «انگیزه» نداشتیم ولی الان داریم چون میدانیم سال آینده همین موقع، برای سوار شدن به تاکسی هم نیازمند زبان انگلیسی خواهیم بود.
بنابر این در بطن هر تصمیمی، باید انگیزهای قوی نیز تعریف شود.
۲ - بعد از تعریف انگیزه، پیشنهاد مشخص استفاده از روشی است بنام «روش عدد یک» : هر کاری را از کوچکترین واحد آن که «یک» هست، شروع کنیم. مثلاً از همان روز اولی که تصمیم به نرمش صبحگاهی گرفتیم، نیازی نیست نیمساعت نرمش کنیم بلکه کافی است روز اول، فقط «یک دقیقه» نرمش کنیم؛ بله، فقط یک دقیقه.
اگر میخواهیم زبان خارجی یاد بگیریم، نیازی نیست از همان اول کار، خودمان را درگیر انواع کلاسها و کتابها بکنیم. کافی است تصمیم بگیریم هر روز «یک واحد» لغت یاد بگیریم. منظور از «یک واحد» کمترین تعداد لغتی است که میتوانیم در یک روز بخوانیم. این یک واحد میتواند حتی یک کلمه باشد (در اینجا کاری با این که حفظ لغت روش خوبی برای یادگیری زبان هست یا نه نداربم.)
اگر میخواهیم از حجم غذایمان بکاهیم، نیازی نیست فوراً درگیر یک رژیم غذایی سختگیرانه شویم. کافی است روز اول، تنها یک قاشق از غذایمان را کم کنیم.
اگر میخواهیم پیاده روی کنیم، روز اول به اندازه «یک واحد» پیادهروی کنیم. یک واحد شخصی میتواند فقط ۱۰۰ متر باشد و یک واحد شخص دیگری ۲۰۰ متر. مهم این است که از عددی شروع کنیم که به هیچ عنوان - تأکید میکنیم به هیچ عنوان - فشار و سختی بر ما تحمیل نکند.
بعد از این که کارمان را با یک واحد شروع کردیم، کافی است بسته به نوع تصمیم و مقتضیات آن یکی از این دو کار را انجام دهیم:
الف) همان یک واحد را در روزهای بعد نیز ادامه دهیم؛ مثلاً هر روز فقط ۵ لغت حفظ کنیم. هر روز دو بیت شعر بخوانیم و...
ب) آرامآرام و بعد از تثبیت واقعی در مرحله اول، کمی بر آن یک واحد اولیه بیفزاییم. مثلاً اگر روزهای اول، تنها یک صفحه کتاب میخواندیم، در هفته بعد روزانه ۷ صفحه و چند روز بعد روزانه ۱۲ صفحه بخوانیم و همین طور الی آخر.
یا اگر روزهای اول، روزی ۱۰۰ قدم پیادهروی میکردیم، رفتهرفته بر آن بیفزاییم و روزانه ۲۰۰ متر و ۳۰۰ متر و ۵۰۰ متر و … پیادهروی کنیم تا به سقف مورد نظرمان که روزی ۲ کیلومتر است برسیم و همان را تثبیت کنیم.
یا اگر میخواهیم مصرف برنجمان را به نصف کاهش دهیم، روزهای اول، قبل از شروع به غذا خوردن، یک قاشق برنج از بشقابمان را برداریم و بیرون بگذاریم. بعد از آن که یک قاشق کمتر برایمان عادی شد، دو قاشق کم کنیم، بعد از چند روز ۴ قاشق کم کنیم تا این که مثلاً در یک ماه به نصف بشقاب برسیم.
اگر کسی نمیتواند تصمیماتش را با کمترین واحد آن شروع کند، مثلاً نمیتواند روزی یک دقیقه نرمش کند یا فقط یک لغت حفظ کند، من هیچ راهحلی برای او سراغ ندارم. اما فارغ از این کنایه (!) مطمئن هستم در هر انسانی این توانایی حداقلی وجود دارد که از روش "عدد یک" استفاده کند و موفق هم بشود.»
منبع:عصرایران